هی لاولیا ^^
این یه لیست کوچولو از راه های ارتباطی دیگه ست اگه دوست داشتین دنبال کنین :)
وبلاگ دیگم که پست هاش راهنماهای مخصوص برای نویسنده هاست
(و صد سالی یه بار میرسم آپدیتش کنم...)
چنل تلگرام که کارهای فول و گاهی هم سناریو و فیک چت های کوتاه توش پست میشه
(با فیلــ🐘ــترشکن بزنین بیبیا!)
همچنین از این راه ها هم میتونین باهام در ارتباط باشین:
خب یکی رو برام انتخاب میکنی لطفا
شاید بزودی یه مقدارش نصیبت شد😂😂😂
دوست دارم نظرت رو بدونم برای همین :)))
۱.اسم نداره هنوز
این رو قبلا به شکل پیروی از داستانش پیش بردم و نوشتمش از یک کتاب اقتباس شده و خب خیلی دوستش دارم احتمالا قبلا بهت گفتم
ولی بعد از یه مدت فکر کردن تصمیم گرفتن یکم عوضش کنم
خلاصه: بعد از گذشته ۱۵۰ سال از قیام قرمز،سلسله مراتب تقریبا در همه جا یکسان شده بود ولی تنها کسایی که هنوز مورد آزاد بودن طلایی هایی بودن که در گذشته به همه حکمرانی میکردن
خدایان قلابی ایی که به بقیه ظلم میکردن الان این خودشون بودن که مورد ظلم واقع میشدن
حالا آیا کیم تهیونگ ۱۹ ساله ی طلایی آیا میتونه این وضعیت رو درست کنه یا نه ؟
خب قطعا نسخه ی قبلی که شبیه کتاب بود بیشتر قشنگ تر بود ولی خب خیلی تو ذهنم کج راه میرفت
ژانر ها:علمی تخیلی،آنگست،احتمالا اسمات،…
۲.پدر خوانده
خب این یکی در مورد یک پدر خونده ی عجیبه که رازهایی رو پشت زندگیش مخفی کرده و وقتی که رازهاش برملا میشن زندگیه پسری که به فرزندی گرفته از این رو به اون رو میشه
خلاصه:جه یون(جیک انهایپن) یه پسر ۱۹ ساله ی یتیمه که از ۱۰سالگی تحت سرپرستی و ساپورت مالی یک مرد بوده ولی اون مرد رو تا ۱۹ سالگی که از بوسان به سئول میره ندیده بوده وقتی مرد رو میبینه رسما مجذوبش میشه ولی اون پدر خوندش بود که ازقضا ۲۰ سال هم ازش بزرگتر بود و این مدت سعی میکنه خودش رو در برابر اون مرد کنترل کنه ولی این قضیه فایده نداره…ولی چی میشه؟چه اتفاقی برای رابطشون میوفته؟پدرخوندش اصلا کیه؟
ژانر:آنگست،تراژدی،ددی کینک،…
۳.قضاوت یک قاضی
قطعا قضاوت کار خیلی سختیه
خیلی خیلی خیلی سخت
اما چی میشه که یک روز دوتا قاضیه باهوش برای محاکمه ی یه پرونده انتخاب بشن که اصلا نتونن باهم کنار بیان و به یک نظر مشترک برای مجازات برسن و یک قضاوت درست انجام بدن
چرا انگار یکیشون داره یه چیزیو مخفی میکنه و میخواد گناهکارا رو یجوری از مجازات فراری بده
خلاصه ی شخصیتی خاصی نداره
ولی کوکوی عه
ژانر:حقوقی،مافیایی،آنگست،…
۴.به امید آینده
داستان راجب یانگ جانگوونیه که خانوادش‌خیلی بهش برای درس خوندن سخت میگیرن ولی اون همه ی اونها رو داخل ۱۷ سالگی از دست میده داخل یک تصادف مشکوک
و تمام ثروت و مال و اموال پدرش بهش میرسه
و توی این مسیر با مشکلات زیادی روبه رو میشه و افرادی رو ملاقات میکنه که واقعا انگار عجیبن
کاپل: نامشخص (احتمالا روابط نامتعارفه)
ژانر:احتمال زیادی کلا میشه پو*رن با محتواسوو نه نه نمیدونم😂😂😂ولی خب خدایی روابط عجیبن،آنگست و دیگه نمیدونم
کویینی
با عرض سلام
کامنتای من کوووووووووووووووو؟!؟!
خبب قرار شد زیر هر پستی که مال خودته بتونم حرف بزنم...ولی اینجااا جای بهتریه معذب میشم زیر پست یکی از کارات چرت و پرت بگم:/... تلگرامم گفتی قرنی چک میکنی...پس همینجا بهترین جای ممکنه است...البته من تلگرامم ندارم*-*
بالاااااخرهههههههه زبان هم رفت
بعد زبان همه اینطوری بودن که اون فایل صوتیه داشت چی میگفت؟همه ی قسمت هاشون نوشتین؟خیلی سخت بود و این داستانا....دوستمم عللن اینطور بود که تو نوشتی همه لیسنینگ هارو؟ من:اره اسون بود
و همه افسردگی بعد از زبان داشتن و منی که خشنود اومدم خونه.
ولی کی حال داره ریاضی بخونه حالااااااااااااااااااااااااااا :/
قول داده بودم اینارو برات بفرستم...
((خدایی که هر روز ستایشش میکنی و با او سخن می گویی
همان خدایی است که در تمام حرف هایش می گوید"من انسان را آزاد آفریدم" اما برای تک تک کارهایش حد و مرز تعیین کرد...
اگر می گویند خدایی هست،باید بگویم او دروغگوست آن وقت شما از مخلوقاتش توقع صداقت دارید؟))
((در آن زمان یک چیز را خوب میدانستم
باور ها و معیار ها فقط چیز هایی بودند که انسان ها آنها را پدید می آوردند،اما هنوز هم مثل احمق ها به آنها باور داشتم...شاید هنوز هم دارم
گاهی وقتی به باور هایم می اندیشیدم به شیطان حق میدادم که سر فرومایگی در مقابل انسان فرود نیاورد
او حق داشت،انسان، کثیف ترین و ترسناک ترین و پست ترین مخلوق خداست
البته اگر خدا واقعا به معنی کلمه اش باشد
خدا مفهومی است که انسان ها برای رضایتش تلاش میکنند؛گاهی بعضی هم بیخیال از هر چیز به خوشگذرانی در دنیا مینشینند و چیزی را که نمیبینند باور نمیکنند...شاید،شاید اصلا آنها همان آگاهان اند
چون چگونه 4 کتاب و 4 داستان می تواند برای شما معیاری برای قضاوت باشد؟چگونه می تواند خوب و بدی تعیین کند؟
چگونه میتوانید چیز هایی را از کسی باور کنید که نه با شما سخن می گوید و نه برای شما معجزه ای می فرستد؟
.))
امممممممم
کویینی جونم یه چی بگم منو نمیزنی؟
مثل گربه شرک پلک زدن_
تمام اون تستایی که واسه فیکشنات گذاشتی باز نمیشن.میگن دسترسی به این سایت ممکن نیست :((((((((
عر زدن ممتد_
هوووووووووو ککویینییییییییی
سلام چطوریییییی؟
موتوریییییی؟
اومدم انرژی بدم و برمT_T
در حال نوشتن درخواستی؟ به به
به به
موفق باشییییی3>
من دارم اینجا میمیرم کههههههه
در حال حاضر باید مانهوا ی خالی و c&s رو بخونمممم(''''':
90 ص؟
قصد داری منو سکته بدی؟تازه رسیدی اصل ماجرا؟دارم به معراج میرسم ...
حلالم کنید
ایبابا توئم ندیدیش که
هیشکی مثل من کشته مرده سینمای ایران نیس:")
من یه پا آیدرامرم برا خودم!
بیخیال بگذریم
یه وایب کلاسیک
کاراگاهی که توی خیابونای سال ۱۳۴۰ با بارونی قهوی ای و کلاه لبه دار و پیپ دنبال قاتلی میگرده که کف خیابون رو گلگون کرده و خون روی زمین توسط اب بارون رقیق شده
اره دیه یه همچین چیزی
فقط مشکل اینه من فیلم با همچین خیابونایی که مال اون دوره باشه فقط شهرزادو دیدم اونم ۵ یا ۶ سال پیش الان هیچی یادم نمیاد نمیفهمم اصطلاحات چی به کار ببرم
کوئری
میخوام برا خوارزمی نمایشنامه بنویسم
یه وایب کلاسیک بده یه چیزی مثل.... چجوری توصیفش کنم؟
زمان شاه و اینا دیگه
اکتور رو دیدی؟مرتضی و علی یه تئاتر اجرا کردن یه همچون وایبی
یه ایده هایی تو ذهنم هست ولی راهنماییتو میخوام
ایده جنایی معمایی نداری بم بدی؟
مگه تلگرامم ارشیو داره؟
بیخیال
فقط بدون من شاید نتونم ج بدم ولی هر روز چنلتو چک میکنم و...
نمیشه بدون جوین دادن کامنت داد؟
عیب نداره میام اینجا نظرامو مینویسم✅
در کل تمام تلاشمو میکنم تا بدونی یه فن درجه یک پیدا کردی که میخواد یجوری ثابت کنه حامیته
مشکلش اینه که نوشته از ۵۰۰ گپ و چنل بیشتر نمیتونین جوین بدبن ولی کل گپ و چنلام سر جمعش ۲۰ تاس ۵۰۰ تا از کجا خدا عالمه
چنل تلگرامتو یه نگاهی انداختمو تلگرامم متاسفانه یه باگ فاکی داره اونم اینه چنل نمیتونم جوین بدم و برام مثل کشیدن ناخون رو دیوار رو مخه.
خیلی خوشم اومد و برام جالب بود
و اون چالش ۱۵ روزه
گفتی اگه بخوای فیلم کاراتو بسازی لفت الون؟حاجی خیلییییییی موافقم که
ولی اگه در اینده مثل هدفی که دارم کارگردان و فیلم نامه نویس شدم کاراتو میدی فیلمنامه کنم برات و فیلمشو بسازم؟😔
مای کویین، حالت خوبه؟
مرسی ازت:)
بیبی من متن نگار رو ریختم و عاجزانه در انتظار یه آموزش مشتی کار باهاش تو بلاگم *خنده های فراوان*
با تچکر:)
من فدات بشم که T^T
تراکتور سایت منم؛ یونو؟! ؛)
حیف که تلگرام ندارم وگرنه اونجارم درو میکردم بیبی:)
از اونجایی که من تمام مرز های وبلاگتو اباد کردم گفتم اینجارم اباد کنم دیگه
ایح ایح