به بههههههه چی میبینممممممتبریکات بچههههه :>> 3> خیلی حس خوب و خاصیه نه؟
من یادمه اولین باری که کاری رو فول کردم خیلی ذوقزده بودم و به خودم افتخار میکردم (مخصوصا چون قبل از اون کارهای زیادی رو نصفه ول کرده بودم...)
به به بذار برم بخونم ببینم چی پختی برامون U^U
(سانسورش میکنم که فقط خودم بطور VIP قبل از انتشار خونده باشمش یوهاها U^U)
(سعی میکنم توی جوابم خیلی اسپویل نکنم... حالا ببینم چی میشه)
وای چرا شکست عشقی طور شروع شد؟ قلب ما برات اهمیتی نداره نویسنده محترم؟
به بهههههه چه کاپلی. ذوق U_U
وا، جئون جانگکوک. منظورت چیه که فقط بیخیالم شو آقای محترم.. مگه بچه مردم هوس بستنی کرده که میگی بیخیال شو. عشقه، بستنی که نیست!!
هعی... چه خونه دردناکی.. بمیرم برای دلت جیمینم :<
وای.. چه روز دردناکی...
واییییی چه آهنگی هم براش انتخاب کردییییرسمیارهیارخسیترنم
*ترک خوردن از دروووننننن*
پ.ن: یه چیزی بگم، من دقیقا همین چند وقت پیش یه پستی تو دیلیم گذاشتم با این آهنگ :>
این بود پسته: "از اینکه We Don't Talk Anymore شدیم متنفرم. میشه دوباره WHY باشیم؟"
(آهنگ دومیه یه آهنگه که توش دختره میخونه با اینکه خیلی باهم تفاوت داریم، اما من ازت نمیخوام تغییر کنیم و تو هم چنین چیزی از من نمیخوای، چون ما با همون تفاوتا خیلی عالی با هم هماهنگیم. و اون دقیقا توصیف من و اون فردی بود که الان دیگه به زور حتی با هم حرف میزنیم. هق :>)
این تیکه وانشاتو که خوندم یاد اون افتادم T^T
وای اون تیکه آهنگ که میگه "نمیخوام بدونم امشب چه لباسی داری میپوشی" چقدر خوب با پارگرافای قبلی که گفتی جیمین نمیخواست هیچی درباره اون شب بدونه مچ شده =>>>
وای چقدرمتن آهنگ به موقعیتش میخوره اصلا کرک و پرم.. #هق_با_ق_زیاد
وای شت شت شت!! جمله "بیا تو زندگی بعدیمون هم عاشق هم باشیم" رو منم یه چیزی مثلش تو یکی از کارهای کوکمینم دارم =>>>>>
سلبرستنیرمسایبعهسهبارهسیتمرنسیمنرئسببرتمبنرن پشمام
وای لطفا اون اتفاقی که من فکر میکنم نیفتاده باشه......
وای پشمام جانگکوک هم... خب، به همین زودی قراره به اخرین درخواست کوکی برسن و توی زندگی بعدی عاشق شن؟ :>>>>
چیزی نیست.. نه بابا اشک چیه؟ کی احساساتی شده؟ آیم جیسو، آیم اوکی *لایک با انگشت شصت شکسته*
وای اینکه ژانرش RPF یکم بیشتر آدم رو به لرز میندازه. تصورشم وحشتناکه! بچه هام....
اوووههه بقیه کاپلا رووووووووو!!
وای خاک تو سرم!! زن دیگه چیکار به کار یونگی داشتیییی!!!!!
وای... پایان عجیبی بود... پشمام. واقعا تو شوک فرو رفتم الان :>>>>>
خیلی قشنگ و احساساتش رو ملموس از آب دراورده بودی.
فقط یه چندتا نکته کوچولو هست که موقع ادیت حواست بهشون باشه..
- مثلا اون تیکه های اول، پاراگراف دوم، "توی پارک نشست و.." درسته، یعنی واو رو از کلمه قبلش جدا کن :>
- یا دوباره همون واو توی پاراگرافای قبل از شروع آهنگ. "تخت دونفره اتاق انداختو..." باید بشه "انداخت و"
یه چندتایی مثل دو مورد بالا توی وانشات بود که باید دوباره بخونی و ادیت کنی
- یه جایی هم بود فکر کنم اشتباهی به جای "فنها" نوشته بود فنسا
اینم که درفت اول بود مطمئنا اگه بخوای فایلش رو درست کنی خودت حواست به این چیزا هست مثلا اون تیکه ای تمرکز از جیمین میره سراغ نامجونینا و به قولی سکانس عوض میشه یه نقطه ای، ستاره ای، چیزی بزن که خواننده ها گیج نشن، اینطوری قشنگتر و حرفه ای تر هم هست :>
منظورت چیه که چطور بود. خفن بووودددد!! ولی تراژدیش مو به تنم سیخ کرد.. هعی... #قلب_شیکسته برای یونگی و کوکمین!
آها راستی اینم اضافه کنم. اون تیکه ای که مال خبرگزاری بود به نظرم جالب بود. مخصوصا اون تهش که اسم خبرگزار بود :> احیانا اسم کیه؟