Cialand

[Querencia of Diamonds]
LEVEL UP Q. Moon
Q. Moon Sunday, 14 May 2023، 11:11 AM

LEVEL UP

 

نویسنده: Querencia

 

کاپل: نامگی/شوگامون × کوکمین

 

ژانر: AU × عاشقانه × فانتزی × اسمات × برشی از زندگی × فلاف × مدرسه ای

 

هشدار: کمی مبارزه و خونریزی

 

محدودیت سنی: +18

 

 

 

💜💛💖مقدمه💖💛💜

 

"هروقت لولت اونقدر بالا رفت، هر کاری دوست داشتی باهام بکن!"

صادقانه، نامجون وقتی اون حرف رو به پسر تازه وارد میزد، ابدا فکر نمیکرد که ممکنه فقط دو ماه بعد، بین همون پسر و دیوار گیر افتاده باشه. درحالی که میتونست داغی گونه هاش رو حس کنه، دست هاش رو روی سینه پسر گذاشته و اون رو به عقب هل داد، اما نتونست فاصله شون رو بیشتر کنه.

یونگی پوزخندی به تلاش ناموفق نامجون زد و با تکیه دادن دست هاش به دیوار، درست دو طرف بدن نامجون، هر راه فراری رو برای پسر بست. صورتش رو جلو برد و درحالی که موقع حرف زدن، بازدم داغش پوست پسر رو نوازش میکرد، زمزمه کرد:

هر کاری که دوست دارم، درسته؟!

 

 

 

💖💛💜Download💜💛💖

 

 

 

سوی کویینی سوی کویینی سوی کویینی سوی کویینی سوی کویینی سوی کویینی سوی کویینی Stardust✨ سوی کویینی سوی کویینی سوی کویینی سوی کویینی سوی کویینی سوی کویینی سوی کویینی سوی کویینی سوی کویینی سوی کویینی سوی کویینی سوی کویینی سوی  کویینی سوی کویینی Stardust✨ Stardust✨ سوی کویینی سوی کوئینی سوی کوئینی Kabi سوی کویینی سوی کویینی سوی کویینی سوی کویینی سوی کویینی سوی کویینی سوی کویینی سوی کویینی سوی کویینی سوی کویینی سوی کویینی سوی کویینی سوی کویینی سوی کویینی سوی کویینی سوی کویینی (سورن سابق) سوی کویینی (سورن سابق) سوی کویینی (سورن سابق) سوی کویینی (سورن سابق) Nina سوی کویینی (سورن سابق) سوی کویینی (سورن سابق) سورن .yami. .yami. .yami. سورن سورن سورن سورن سورن سورن سورن سورن سورن سورن سورن Your.baby.tiger Your.baby.tiger Baby Bunny F/A love myself Red Red Red Red Red Red زن نامجون Red •𝐍𝐚𝐦𝐣𝐢𝐧 𝐀𝐧𝐝 𝐒𝐨𝐩𝐞 𝐃𝐚𝐮𝐠𝐡𝐭𝐞𝐫, 𝐀 𝐅*𝐜𝐤𝐢𝐧𝐠 𝐉𝐢𝐤𝐨𝐨𝐤 𝐒𝐡𝐢𝐩𝐩𝐞𝐫!!• زن نامجون RM. kiute.ARMY Red Red RM. kiute.ARMY عمه ی ساداتتتتتت بی قرارهههههههههه RM. kiute.ARMY زن نامجون عمه ی ساداتتتتتت بی قرارهههههههههه زن نامجون
🌊آخرین کامنت‌ها :
Tags :
این پایین ۸۹ کامنت هست💬
  • سوی کویینی
    10 November 24، 10:31
    سوی کویینی

    خودکارو میز گذاشتو آهی از خستگی کشید.امروز پنجمین روزی بود که یونجی به مدرسه نمیومد و این چقدر تهیونگو اذیت میکرد.جدیدا،دلیلش برای اومدن به مدرسه «درس خوندن» نبود.فقط دیدن یه دخترِ خاصِ یونجی نام بود.تهیونگ واقعا انگیزه‌ای واسه درس خوندن نداشت. نه تا وقتی که اون دختر نمیومد تا ازش بخواد درسا رو براش توضیح بده.حتی حوصله کتاباشو که از جونش بیشتر دوستشون داشتو هم نداشت.نمیدونست چش شده اما میدونست اگه یونجی دوروبرش باشه حالش خوبه.همین مهم بود.مگه نه؟...
    هوسوک تکونی تو جاش خوردو بازم به جای خالی یونجی نگاه کرد.چقدر دلتنگ اون دختر بود. چیزای زیادی بود که باید بهش میگفتو از طرفی،اینکه حتی یه شماره تلفنم ازش نداشت،واقعا اذیتش میکرد.با اومدن تمام بچه‌ها تو کلاس،انرژی عجیبی گرفت.بلند شد و با ایستادن جلوی کلاس بلند گفت:کسی آدرسی از یونجی داره؟
    تقریبا همه جواب منفی دادن،اما این وسط نگاه هوسوک رو پوزخند عجیب جونگ‌کوک قفل شد. جیمینم که متوجه شده بود،بلند شدو جلوی جونگ‌کوک ایستاد:اگه آدرسی داری بده
    جونگ‌کوک شونه بالا انداختو با لحن سرگرم شده‌ای گفت:همین‌جوری؟
    هوسوک که کنار جیمین ایستاده بود آهی از کلافگی کشیدو گفت:چی میخوای؟
    جونگ‌کوک یه ابروشو بالا انداختو با نیشخند گفت:میخوام موضع قدرت‌مو پس بگیرم
    اولش کسی متوجه نشد،اما با کشیده شدن نگاه نامجون سمت جین،بلاخره اون جرقه تو ذهن جیمین زده شد.تنها کسی که به اندازه جونگ‌کوک مغرور بود جین بودو اون میخواست جین بهش التماس کنه
    جین که متوجه موضوع شده بود،اخم کردو رو برگردوند:عمرا
    تهیونگ سمتش چرخید:خواهش میکنم هیونگ.همه کلاس نگرانن
    «البته نه بیشتر از من» این باید ادامه جمله‌ش میبود،اما به زبون نیاورد.نباید به‌خاطر چیزی که حتی خودشم نمیدونست چیه دیگرانو به فکرای غلط مینداخت
    جین فقط اخم‌شو غلیظ‌تر کرد...
    ***
    یونجی دست‌شو سمت سقف گرفتو لامپو با انگشتاش اندازه گرفت.تو این مدت همش داشت کابوس میدید.زیر چشاش گود افتاده بود و موهاش به‌هم‌ریخته بود،اما واسش اهمیتی نداشت.نه وقتی که یه هفته تمام نتونسته بود چشم رو هم بزاره.در اتاق زده شدو با باز شدن در،سر مینجی از لای در داخل اومد:حالت خوبه؟
    یونجی لبخند خسته‌ای زدو رو تخت نشست.مینجی کامل اومد داخلو گفت:سعی کن بهش فکر نکنی.اینجوری بدتر میشه
    یونجی سرشو تکون دادو آروم گفت:هرکاری که تو الان میخوای بگیو من چند روزه دارم انجام میدم.تاثیری نداره
    مینجی لب تخت نشستو سر یونجیو تو بغلش گرفت.یونجی تو بغل مینجی پاهاشو تو بغلش جمع کردو دیگه چیزی نگفت...
    ***
    جین واقعا نمیخواست این کارو کنه چون همین الان‌شم هزار بار غرورشو شکسته بود.درسته،نباید اینطور میبود اما جلوی کسایی که براش ارزش داشتن نمیتونست مغرور باشه و مطمعنن اون لحظه که نگرانی خودشو واسه یونجی بروز داده بود،تمام ابهتش ریخته بود.نمیخواست با التماس جونگ‌کوکو کردن خودشو کوچیک‌تر کنه.حق با تهیونگ بود.همه کلاس الان نگران یونجی بودن، حتی خودش.اما نمیشد اون احمق عوضی یه چیز دیگه بخواد؟
    آهی کشیدو کلافه دست‌شو تو موهاش برد.حتی یه درصد توجهش هم به معلم ریاضی که تندتند در حال درس دادن بود،نبود.بی‌توجه به کل کلاس به عقب برگشتو آروم از نامجون پرسید:تو واقعا هیچی نمیدونی؟
    نامجون سرشو به معنی «نه» تکون دادو با همون حالت خنگولانه‌ش با لبخند گفت:اگه میدونستم که زودتر میگفتم
    جین آهی کشیدو سر جاش درست نشست.نمیخواست این کارو کنه.ولی انگار مجبور بود...
    زنگ که زده شد،تهیونگ به سمتش برگشت اما جین قبل اینکه تهیونگ چیزی بگه فقط گفت:باشه
    کل کلاس ساکت شدو به اون نگاه کرد که با چشاش به جونگ‌کوک آتیش پرتاب میکرد.از سر جاش بلند شدو دست به جیب سمت جونگ‌کوک رفت:چی میخوای؟
    جونگ‌کوک پوزخند زدو ابرو بالا انداخت:زانو بزن
    جین نگاه تحدیدآمیزی به کلاس انداختو با لحن زهرآلودی گفت:فقط کافیه گوشی دست کسی ببینم...
    ادامه نداد اما معلوم بود منظورش چیه.چندبار به جونگ‌کوک،نامجون،تهیونگ و هرکسی که باعث شده بود این کارو بکنه لعنت فرستادو آخر سر آروم زانو زد.صدای پوزخند جونگ‌کوک تو گوشش پیچید:حالا ازم خواهش کن
    جین دندون‌غروچه‌ای کردو آروم،طوری که فقط خودشون بشنون گفت:جئون جونگ‌کوک،ازت خواهش میکنم آدرس یونجی رو بده
    دست بزرگ جونگ‌کوکو رو موهاش حس کرد.داشت نازش میکردو در همون حین با لحن به ظاهر مهربونی گفت:چه پسر خوبی
    لپ جینو کشیدو با پوزخند سمت میزش برگشت.جین غرش آرومی از روی تنفر کردو سعی کرد تمام عصبانیت‌شو با مشت کردن دستاش خالی کنه.اوه،چقدر خوب میشد اگه اون مشتو وسط صورت بی‌نقص جونگ‌کوک میکوبوند.چند لحظه بعد،جونگ‌کوک یه برگه رو جلوی جین گرفتو با همون نیشخند رو اعصابش گفت:کارت خوب بود پسر کوچولو
    جین با دندونای کلید شده آدرسو چنگ زدو همون‌طور که از کلاس بیرون میرفت اون تکه کاغذو تو صورت جیمین پرت کرد.باید عصبانیت‌شو خالی میکرد...

     

     

     

    میدونی کویینی جونم،من این پارتو واسه استار نوشتم.تا وسطاش نوشته بودم اما وقتی به این فکر میکردم که کسی منتظرش نیست دیگه انگیزه‌ای واسه نوشتنش نداشتن.هم این هم اوریتینگ واز عه لای هم اونی که تو چت‌روم میفرستادم.اما موقعی که پیام استارو دیدم واقعا داشتم اکلیل گریه میکردم :`)))))))

    واقعا حس خوبی بهم دادو من به خاطر اون اینو کامل کردمو فرستادم.امیدوارم خوب شده باشه :`)))))

  • Q. Moon
    10 November 24، 12:16
    Q. Moon
    عههههههههه ببینین چی اینجاستتتتتت =>>>>
    چیزای قشنگ قشنگ میبینم T^T

    ای جان بمیرم برای دلت مادر عاشق شدی رفت ته ته :>
    زبرذدتنفیطزرذدنتالابلرلذدئدئ کوک مرد، موضع قدرتی کجا بود اخه بچه؟!؟!؟!!! =>>
    یاه یاه! اینکه نامجون زودتر از همه فهمید!!

    چرا احساس میکنم نامجون دروغ میگه و میدونه؟ آخه مگه میشه انقدر خنگ ولی انقدر تیز؟
    زرلاتنهعقیزرذدتنعغرذدئنتالذدئئ وایو جانگکوک قشنگ میخواد از فرصتش بیشترین استفاده ممکنو بکنه :>>>>
    (یه نکته فسقلی این وسط: درستش "تهدید" هست نه "تحدید". تحدید معنی دیگه ای میده :>)
    جیمین بیچاره این وسط T^T
    اصلا جین باید خودش میرفت آدرسو هم به کسی نمیداد یبارمسنبرتهسخبرتسکمینرئم


    امیدواری خوب باشه؟ خیلیییی خوب بووودددد =>>>
    ولی هنوز هم کابوسا و حال یونجی...
  • سوی کویینی
    31 August 24، 20:29
    سوی کویینی

    میدونی،خیلی سعی کردم فلاف بنویسم ولی نتونستم.یه کار پلیسی هم داشتم که فلاف قاطی داشت ولی هی دارک میشد،یعد دوباره برمیگشن رو موج فلاف بودن ://///

    تهشم تصمیم گرفتم گنگستری هم قاطیش کنم ولی فکر کنم بدتر میرینه به فلافم :`))))))))))))

     

    حدسای تو کل فیکشنو میسازه‌ها😔😔🤝

  • Q. Moon
    1 September 24، 19:12
    Q. Moon
    هوم.. خب یه سری چیزا رو نمیشه همیشه همیشه فلاف نگه داشت :>
    یه سری کارا کلا تو ذات کیوت و آرومن (نپ تایم مثلا؟) ولی یه سری چیزام هی میرن رو فاز فلاف و در میان... ولی اونام اگه دل بدی به کار خیلی خوب میتونن بشن :>

    ای بابا U_U
    خب آخه الان چیزی برای حدس نمونده که هر چیزی بودو گفتم تا اینجا :>
  • سوی کویینی
    28 August 24، 16:45
    سوی کویینی

    راستش خودمم انتظار نداشتم :)))))

    نه والی خدایی از اول برنامم یه چیز کیوت و فلاف بود ولی بعد یادم افتاد فلاف با گروه خونی من سازگار نیست😂نه اینکه نخونما،فقط نمیتونم بنویسم :))))))

    فعلا حدس بزن چون حتی یه خطم از پارت بعد آماده نیست😎😎😎😎

  • Q. Moon
    28 August 24، 17:00
    Q. Moon
    عه، یونجی خودش تصمیم گرفت دارکش کنه یهو؟😔😔
    حالا یکم بش وفادار بمون فلاف خوبه فلاف نرمه😋🫀✨️
    حدسی درکار نیست دوست عزیز😌
  • سوی کویینی
    27 August 24، 11:01
    سوی کویینی

    سرشو رو کتابش گذاشتو چشاشو بست.از ریاضی متنفر بود.حاظر بود تا آخر دنیا عذاب بکشه ولی ریاضی نخونه.سرشو سمت راستش چرخوند.جایی که دور تهیونگ پر بود از کسایی که مثل یونجی هیچی از مبحث اون روز نفهمیده بودن.کاش یکی به اونم توضیح میداد.ادای گریه در آوردو دوباره پیشونی‌شو رو کتابش گذاشت اما کلافگیش باعث شد دوباره سرشو بلند کنه و به کلاس نگاه کنه.هوسوک داشت آروم آروم وسایل‌شو جمع میکرد.تو این دو هفته که با هوسوک رفیق شده بود،فهمیده بود این کار فقط وقت تلف کردنه تا دور تهیونگ خالی شه.لبخند زدو کار هوسوکو تقلید کرد.حداقل مجبور نبود مثل اون احمقا دیگرانو هل بده تا بتونه بفهمه تهیونگ چی میگه
    تقریبا نصف زنگ تفریح طول کشید تا دور تهیونگ خالی شدو بلافاصله هوسوک بلند شد تا سمتش بره.یونجی هم بلند شد.تهیونگ دیگه عادت کرده بود.هوسوک ایده‌ها و عادتای خوب زیادی داشت که این یکی‌شون بود.تهیونگ لبخند زدو گفت:عیب نداره اگه به نامجونم درس بدم؟
    هوسوک و یونجی با حرکت سر بهش فهموندن که ایرادی نداره.تهیونگ به پشت برگشتو به نامجونی که داشت تو دفترش چیزایی رو مینوشت گفت:بیا اینجا
    نامجون اول گیج نگاهش کردو بعد که متوجه حرفش شد،با عجله دفتر و مداد آوردو پیش تهیونگ نشست
    تهیونگ شروع کرد درس دادن.خب تو اینکه تهیونگ باهوش بود شکی نبود اما یونجی نمیدونست چرا وقتی بهش درس میده متوجه میشه،درحالی که حرفای معلم رو نمیفهمید.مدت زیادی نگذشت تا اون مبحث رو کامل متوجه شدن اما نامجون هنوز گیج بود.درواقع سوالایی داشت که به فکر هیچ‌کس نمیرسید.فکر کنم واسه همین بود که نمیتونست بفهمه.یونجی تو همین مدت متوجه شده بود که نامجون خنگ نیست.یا خیلی سوال داره و چون بهشون نمیرسه کلا اون مبحثو فراموش میکنه،یا انقدر بهش گفته بودن خنگه که باورش شده بود.اون قبلا این موضوع رو به هوسوک گفته بودو جواب هوسوک بهش فقط یه شونه بالا انداختن بود.یونجی کمی فکر کرد.خب اون روز زیست داشتن و اونم دیروز از تهیونگ خواسته بود تا بهش توضیح بده.اما احتمالا نامجون نتونسته بود زیاد درس بخونه.به خاطر همین وسط توضیح تهیونگ یهو پرسید:غشای سلولی از جنس چیه؟
    تهیونگ و هوسوک گیج پلک زدن.خب تهیونگ داشت ریاضی پرس میداد و یونجی سوال زیست پرسیده بود.اما نامجون درحالی که هنوز داشت تمرینی که تهیونگ بهش داده بودو حل میکرد گفت:لیپید و فسفات
    هوسوک و تهیونگ با تعجب و یونجی با لبخند به نامجون نگاه کردن.یونجی نگاه «دیدی گفتم»‍ی تحویل هوسوک دادو دوتا بشکن جلو صورت نامجون زد تا تمرینو ول کنه.دوباره سوالی که پرسیده بودو گفت اما نامجون فقط گیج سرشو کج کردو به تهیونگ نگاه کرد.تهیونگ پلک زدو چیزی نگفت.فقط توضیح خواستن از یونجیو به وقت دیگه‌ای موکول کردو دوباره به نامجون توضیح داد.یونجی هم ترجیح داد اونا رو تنها بزاره.الان به نسکافه مورد علاقش نیاز داشت...
    ***
    بعد اینکه جواب تهیونگو داد،سر جاش نشست تا معلم بیاد.خسته بودو سرش درد میکرد اما نمیتونست خطر تنبیه شدنو به جون بخره.مخصوصا که زنگ آخر بودو زیستم جز درسای مهم حساب میشد.آهی کشیدو سعی کرد با درس خوندن خودشو سرگرم کنه اما از یه جایی به بعد،انگار که فضا عوض شد.تو یه خونه کوچیک بود.میز عسلی مستطیل شکل و یه دست مبل دورش نشون میداد که پذیرایی خونه‌ست.یه دختر بچه و پسر بچه که به شدت شبیه هم بودن داشتن دور مبلا میچرخیدنو بازی میکردن. چقدر اینجا آشنا بود.با خوردن یه جرقه تو ذهنش نفس تو سینش حبس شد.یکی از اون بچه‌ها خودش بود.اون موقع شیش سال‌شون بود.نمیخواست بغیه‌شو ببینه اما انگار تنش قفل کرده بود چون حتی نمیتونست چشاشو ببنده.یهو در با صدای بدی باز شدو مردی داخل اومد.خیلی ریز تلو تلو میخوردو چشاش متمرکز نبودن اما لبخند عجیبی رو لباش بود.نفسای یونجی تند شد.نه. نمیخواست ببینه.نباید ببینه.نه
    با تکون شدیدی سرشو با شدت از رو میز بلند کردو نفس بلندی کشید.معلم و چندتا از بچه‌ها دورش جمع شده بودن.یونجی دستی به صورتش کشید.خیس عرق بود.صداها براش محو بودن.به جیمین و هوسوک که کنارش بودن سر تکون داد.هم میخواست اونا رو از حالش مطمعن کنه و هم صداها رو واضح‌تر بشنوه.آروم از تهیونگی که بهش آب داد تشکر کرد.کمی که خورد متوجه شد که آب‌قنده.دوباره سرشو رو میز گذاشت.سرش بدجور درد میکرد.چشماشو چند لحظه بست.کم‌کم صداها واضح‌تر شدن.به نامجونی که داشت بال‌بال میزد آروم گفت:خوبم.نگران نباش
    و چقدر این «خوبم»‍ی که گفت غیر واقعی به نظر میرسید.ضاهرش داد میزد که همین الان از یه حمله عصبی نجات پیدا کرده و چشاش دودو میزد.فقط دوست داشت برگرده خونه و تا میتونه به حال خودش گریه کنه.همین
    صدای جین رو شنید که پرسید:ببین اگه حالت واقعا خوب نیست میتونم یه چیزی بگیرم بخوری بهتر شیا
    یونجی سمتش چرخیدو لبخند بی‌جونی زد:خوبم.مطمعن باش
    کم‌کم همه سر جاشون برگشتن اما هوسوک ترجیه داد جاشو با بغل دستی یونجی عوض کنه،فقط محض احتیاط.و یونجی چقدر ممنون همه کلاس بود.هم واسه نگرانی‌شون و هم واسه اینکه بیشتر سوال پیچش نکردن...
    ***
    جونگ‌کوکم مثل بغیه نگران بود اما نمیخواست غرورشو بشکنه.پس فقط سر جاش نشست و گوشاشو تیز کرد.صدای یونجی رو میشنیدو نگران‌تر میشد.معلوم بود که حتی نای حرف زدنم نداره.اما نمیخواست به روی خودش بیاره
    موقعی که کلاس خالی شد،عمدا خودشو با دسته کیفش سرگرم کرد تا نشون نده که داره یونجی رو میپاد.شنید که یونجی کمک هوسوکو رد کردو خودش آروم آروم وسایل‌شو جمع کرد.یونجی که از کلاس خارج شد،چند لحظه بعد جونگ‌کوکم دنبالش راه افتاد.میدونست بچگونست و فقط باید بره جلو اما نمیخواست خودشو کوچیک کنه.همیشه خواسته‌هاش اولویت دومش بودن
    یونجی رو تعقیب میکرد.حتی چندبار مجبور شد نامحسوس نجاتش بده.یا راننده‌ها کور بودن،یا یونجی زیاد حواس‌پرت بود.یونجی که تو یه کوچه پیچید،جونگ‌کوک فقط وایستاد.دید که یونجی تو یه خونه رفت.نفس راحتی کشید.حداقل سالم به خونه رسیده بود
    درحالی که راه رفته رو برمیگشت،سعی کرد آدرسو تو ذهنش نگه داره.به دردش میخورد...

     

    بیا کویینی جونم.هم ادامه هم اون بخشی که گفتم.حالا به نظرت چطوره؟😈😈😈😈😈😈😈😈

  • Q. Moon
    28 August 24، 16:32
    Q. Moon
    منم همینطور یونجی جان.. منم از ریاضی متنفرم...
    وای همزمان با نامجون؟ امیدوارم دیوونه نشن T^T
    اتنهبزرتنمخبیزتنکخهعغبازرتمهغباراذتدنادتنئمنتنینینینینینیننی
    نامجون خنگ نیستتتتت!! میدونستم بچم خنگ نیستتتیبردمنسرتمسترمنئ
    هوم پشمام... چیزهای روانشناختی طور در جریانه :>>>
    از این "خوبم" ها....
    جونگکوک استاکر =>>>> میخوام بگم کیوته که نگران یونجی بود ولیییییییییی فاکینگ حرکت دارک و خطرناکیه....

    نظرم اینه که انتظار داشتم کیوت و فلاف طور پیش بره انتظار اینو نداشتمممممم T~T
  • سوی کویینی
    25 August 24، 22:11
    سوی کویینی

    اوه آره.اولین باری که هوبی یونجی رو دید روز اول مدرسه بود :))))))

    به هر حال منظورم همون بود.اما باید منتظر انفاقای خوبی باشی :))))))))))

  • Q. Moon
    26 August 24، 11:51
    Q. Moon
    اوکی اوکی پس در انتظاریم🙂🙂🙂🔪
    (این یه تهدیده!)
  • سوی کویینی
    23 August 24، 12:05
    سوی کویینی

    کویینی جونم،این فیکشن نه فانتزیه نه معمایی

    خب اعتراف میکنم یه کوچولو هست ولی هوبی اولین باره داره یونجیو میبینه :))))))

    هوبی بچم جلو یونجی معذب میشه.خودت جلو اون همه زیبایی معذب نمیشی؟ :`))))))

    و راجع‌به کوکی،پارتای بعد بهش اشاره میشه ولی بکسوره و همش آسیب میبینه،واسه همین همش باند با خودش داره :`))))))

    و استار جونم.میدونستی عاشق‌تم؟ :)))))

    کویینی واقعا تلاشای منو استار داره نادیده گرفته میشه😂😂😂😂

  • Q. Moon
    24 August 24، 08:51
    Q. Moon
    خب، اوکی ولی ینی چی اولین باره میبینش؟ :// من اشتباه خوندن/ یادمه؟ هوبی دیده بود یونجیو روز اولش...
    اون ک صددرصد🥲 اصلا یونجی فقط پاهاش از کل زندگی من زیباتره😔💥
    اووووه حالا شد ی چیزی😃✨️

    بخدا تلاشاتون باید ثبت بشه یجایی😔 میرم سنگ میارم رکوداتونو روش میتراش🙃

    استارداست✨️
  • سوی کویینی
    22 August 24، 22:16
    سوی کویینی

    چشام آلبالو گیلاس میچینه یا واقعا استار اینو خوند؟

    خدایی؟

    پذبندژبمدژاکذژهذطعمژغمذطعمژلمریه

    تازه گفته بود اوریتینگ واز عه لای رو هم میخونننهههههه

    ولم کنینننننننننننننننن مذلمپرتمدژامرژنپ لمپزامذلمدژهدطاکزاکذژغ

  • Q. Moon
    23 August 24، 10:43
    Q. Moon
    خیر، درست میبینی :>
    تو و استار باید مدال فیکخوانی بگیرین. تلاشها و پشتکارتون در این زمینه داره نادیده گرفته میشه U_U
  • Stardust✨
    21 August 24، 20:43
    Stardust✨

    وای سورن باورم نمیشه بالاخره یکی به حرفم توجه نشون داد(حالا عب نداره اگر حتی یادتم نیاد و ندیه باشی اون حرفه منو)

    و از یونجی هم نوشت.

    وای این قسمت راننن>>>>>

    این قسمت ران هیلی خوب بود:>

  • Q. Moon
    22 August 24، 13:19
    Q. Moon
    وای اره اتفاقا وقتی خوندمش منم رفتم تو فکر اون حرفت ک گفته بودی چرا کسی با یونجی نمینویسه🫠🫠
    واقعا این قسمت ران😭😭
    از اینجا تا دم در هایب موافقم🫠🫠🫠✨️
  • سوی کویینی
    21 August 24، 11:48
    سوی کویینی

    خب فهمیدم عاشق اجرا فیلتری :))))))

     

    یه‌ماهی از شروع سال تحصیلی گذشته بودو یونجی هنوزم دوست صمیمی‌ای نداشت.البته گاهی با جیمین ناهار میخورد یا تهیونگ تو درسا کمکش میکرد.اما هوسوک هنوزم ازش فرار میکرد،هنوز رفتارای نامجون ناواضح بود،سوکجین هنوزم بی‌شرمانه آنالیزش میکردو جونگ‌کوک...
    رفتار جونگ‌کوک خیلی ضدونقیض بود.گاهی بهش تعنه میزد،گاهی وقتی زیرلب راجع‌به جا گذاشتن یا نداشتن چیزی غر میزد جونگ‌کوک به‌طور معجزه‌آسایی دوتا از همونو رو میزش پرت میکردو یه‌بار حتی وقتی یونجی مچ پاش سر کلاس ورزش آسیب دیده بودو درست نمیتونست راه بره،براش کیف‌شو آوردو حتی بازوشو گرفت تا نیوفته.حتی وقتی تو کلاس خالی رسیدن،یه باند کشی از کیفش در آوردو باهاش پاشو بست.اما هیچ‌وقت زنگ بعدشو یادش نمیره که جونگ‌کوک به‌خاطر لنگ زدنش بهش تعنه زد:اوووو.کدوم آدم خوش‌شانسی تونسته باهات اینجوری رفتار کنه؟
    و یونجی هم اونقدر عصبانی شده بود که جواب بده:هیشکی.ولی زنگ پیش با یه گاو تصادف کردم
    هیچ‌وقت نتونست هیچ‌کدوم‌شونو درک کنه.همون‌طور که جیمین گفته بود،از همون روز اول چه دخترو چه پسر سعی کردن بهش نزدیک شنو مخ‌شو بزنن.اما خب،یونجی وا نمیداد.دلش نمیخواست کسی به‌خاطر اون آسیب ببینه.از طرفی،چیزای جالبی راجع‌به این مدرسه فهمیده بود. بچه‌های اینجا به‌شدت روشن‌فکرتر از همه مدرسه‌های دیگه بودن.جیمین حتی چندتا زوج گی یا لزبین رو به یونجی معرفی کرد.یونجی عمیقا از این بابت احساس آرامش میکرد.خودش هنوز نمیدونست چه گرایشی داره،اما داشتن یه خواهر بزرگ‌تر بایسکشوال باعث شده بود تا دید بهتری نسبت به این‌چیزا داشته باشه
    رو صندلی نشستو به میز صبحونه نگاه کرد:نونا؟بازم رول؟حدقل یه کیمچی کنارش بزار
    و لبو لوچه‌شو آویزون کرد.مینجی که رفتار خواهر کوچک‌ترشو دید،با خنده موهاشو به‌هم ریخت: نه.باز سرت گرم غذا میشه دیر راه میوفتیم.زود بخور
    و یونجی هم مثل یه دختر حرف‌گوش‌کن چابستیکاشو برداشتو شروع به خودت رول تخم‌مرغ کرد.هیچ‌وقت سیاست پشت «نونا» رو نفهمید.خب،مگه نباید به خواهر بزرگ‌ترش بگه «اونی»؟ پس چرا مینجی اجازه نمیداد؟نمیفهمید.غذاشو که تموم کرد،از سر میز بلند شدو به مینجی گفت: تموم شد.بریم
    مینجی لبخند زدو بلند شد...
    موقعی که جلوی مدرسه رسیدن،یونجی نگاه مختصری به هوسوکی که آروم درحال راه رفتن بود کردو به مینجی گفت:من میرم نونا
    مینجی لبخند بزرگی زد: مراقب خودت باش
    یونجی با لبخند تایید کردو از ماشین پیاده شد.جلو در مدرسه ایستادو صبر کرد تا جانگ هوسوک فراری بهش برسه.باید میفهمید چرا ازش فرار میکنه.چندثانیه بیشتر طول نکشید تا هوسوک از کنارش رد بشه و باعث خنده‌ش شه.انقد غرق فکر بود؟دو قدم بین‌شونو پریدو کنار هوسوک شروع کرد راه رفتن:سلام
    همون‌طور که انتضار داشت،هوسوک از جا پرید.خندیدو به ساختمون مدرسه اشاره کرد:نریم؟
    هوسوک به خودش اومدو ساکت کنار یونجی شروع به راه‌رفتن کرد.یونجی سر بحثو باز کرد: بچه‌ها میگن زودجوشی.چرا الان ساکتی؟
    هوسوک فقط سرشو تکون داد.معلوم بود موذبه.یونجی شونه بالا انداختو هوسوکو مجبور کرد جلوی لاکرش خودش که از بی‌حواسی داشت ردش میکرد وایسته:به هرحال من هنوزم دوست دارم باهات آشنا شم
    هوسوک زیر لب یه‌چیزی گفت که یونجی فقط «شدیم» شو شنید.حدس زد مربوط به چیزیه که گفته پس ادامه مکالمه رو دست گرفت:نه.آشنا نشدیم.من میخوام باهات رفیق شم
    از دست هوسوکی که تا کمر تو لاکرش بود آویزون شدو لب پایینی‌شو جلو داد تا مظلوم به‌نظر برسه:خواهششششششش
    هوسوک چند ثانیه با یه لبخند محو بهش نگاه کردو بعد گفت:باشه
    یونجی سریع هوسوکو محکم بغل کرد:آرههههههههههه...

     

    بفرما پارت دو^^

  • Q. Moon
    23 August 24، 10:42
    Q. Moon
    آیا امکانش هست که اصلا عاشق این اجرا نبود؟؟؟؟ =>>>>

    اونجوری که بقیه در بدو ورود نگاش میکردن باید تقصیر خودش باشه که هنوز دوست صمیمی نداره :<
    باند کشی از کیفش دراورد!! پیشبینی آینده رو کرده بود که این قراره پاش آسیب ببینه مگه؟؟! @-@
    "کدوم آدم خوششانس-" هخهعفقغیباتنمکخهعلغارذدئدئننمخهعغاتدن وتففففف کوکیییییییییی؟؟؟
    هوم... نونا.. اوکی :>>>
    هوسوک زودجوشی که از یونجی فرار میکنه.. آیا هوسوک چیزی میدونه که معذبش میکنه؟؟
  • سوی کویینی
    21 August 24، 08:01
    سوی کویینی

    وسط عر زدن یاد اون تیکه تهش افتادم که یهو همه با هم یونجیو ول کردن😂😂😂😂

    اوکی تو این فیکشن از اینا نداریم :)))))

    آیا می دانستید پارت دو رو کامل دارم ولی پارت سه رو ننوشتم :)))))

    بازم امروز میخوام برم این قسمت ران و چندتا از اجراهاشونو ببینم و عر بزنم :`)))))

  • Q. Moon
    21 August 24، 09:50
    Q. Moon
    دیگه اون خودشو گذاشت بالا طاقچه بقیه هم ول کردن😔😔
    عه :<
    نمیدانستیم ولی حالا میدانیم😔 گیو می پارت تو🫴
    اجرا فقط فیلتر ولم کنین😭😭😭😭 تا اخر دنیا میتونیم برای اجرای فیلتر فنگرلی کنممم🥲
  • سوی کویینی
    19 August 24، 21:17
    سوی کویینی

    و همانا من عاشق قهوه‌ای شده کوکی توسط یونجی هم بودم :))))

    عااااااااه یونگی اون قسمت کولاک کرد

    نامجون؟آی نید عه یه نامجون خنگ کیوت مثل این قسمت ران که از طریق ادبیات خیلی خنگولانه بهم ابراز علاقه کنه و آخرم مظلومانه به اینو اون نگاه کنه

    عرررررررررررر این نامجون مورد علاقه‌مه

  • Q. Moon
    20 August 24، 21:48
    Q. Moon
    قهوه ای شدن همه توسط یونجی اصن :>>>
    کشته ها دادددددد!
    فقط اونجا که داشت با اون اسلحه بازی میکرد اون پشت و شکوندش و بعد به روی خودش هم نیاورد T~T
    عرررررر متقابللللللل!!!
  • سوی کویینی
    18 August 24، 08:10
    سوی کویینی

    رو باحال بودن هوبی شک داری؟عااااه خیلی خوب بود.از قطره اشک شروع شد تا بطری آب.خیلی مود بود😂😂😂😂😂🤝

    خیلی اون قسمت خفن بود.یونگی در هر حالت فقط پوکر نگاشون میکرد.بعد وقتی جیمین اومد

    جیمین:میتونم بیام پیشت؟

    یونجی:بیا اینجا

    جیمین سرخوش به سمت یونجی میرود_

    یونجی:فقط از در پشتی برو بیرون

    جیمین از در پشتی محو میشود_

    خیلی خوب بودددددددددد😂😂😂😂😂😂🤝

    هوم.آره نامجون خیلی خفنه ولی خنگ میشه یه جوری میشه که دوست داری بپیچیش لای نون بخوریش :`))))))

  • Q. Moon
    19 August 24، 17:17
    Q. Moon
    نهههههههه من غلط بکنم شک داشته باشم T^T
    اصلا یونگی ته گنگ بود. یونجی آیدول و رول مدلم توی رمنسه U^U
    وای خیلی این تیکش خوب بوددددد یعنی من فقط داشتم قهقهه میزدم با این قسمت ران :>>>>>
    عه! خاک به سرم نون چیه؟! نامجونو باید بذاری تو شیشه بذاری رو میز فقط نگاش کنی T~T
  • سوی کویینی
    16 August 24، 20:09
    سوی کویینی

    کوکی؟راستش فکر میکنم فقط کنم که قیافه هوبی موقع زدن مخ یونجی رو مود میدونستم

    ولی قیافه یونجی از همه مودتر بود به خدا😂😂😂😂😂😂😂😂

    ولی من کراش نامجون خنگو کیوتم.نمیدونم چرا :`)))))))))

  • Q. Moon
    18 August 24، 07:47
    Q. Moon
    واقعا؟ هوبی که خیلی باحال بود فقط اونجا ک نصف بطری ابو ریخت رو صورت خودش🤣😭
    ولی کلا همشون خیلی مود و باحال بودن ت اون قسمت
    یونگی سه پله بالاتر از بقیه😂😂
    من رو هر نامجونی کراشم بوقودا🥲💫 بایس خفنم😭
  • سوی کویینی
    14 August 24، 12:46
    سوی کویینی

    راستش اینو از همون قسمت ران نوشتم و اگه دقت کنی نامجون دقیقا تو اون قسمت خنگ بود،هوبی عشق ادبیات بود و ...

    کلا از رو اون نوشتم :))))

  • Q. Moon
    15 August 24، 18:56
    Q. Moon
    بله بله متوجه شدم😁😁💪
    این قسمت ران خیلی خوب بود! اصلا قیافه کوکی وقتی مثلا میخواست مخ یونجیو بزنه🤣🤣
  • سوی کویینی
    4 August 24، 12:29
    سوی کویینی

    کلاس دو سی،شلوغ‌ترین کلاس دبیرستان هانول بود.چیز عجیبی نبود.این کلاس پر از «ترین» های مدرسه بود.ته کلاس، «کندذهن‌ترین» دانش‌آموز مدرسه از هیجان اولین روز سال تحصیلی،دوسر میزشو گرفته بودو با صداهای ناهنجاری که از خودش تولید میکرد،میزو تکون میداد.دور آیدول مدرسه یا «خوش‌تیپ‌ترین» دانش‌آموز مدرسه پر از دخترو پسرایی بود که براش جون میدادن. «مغرورترین» دانش‌آموز مدرسه با پوزخند داشت به تلاش «ازخودراضی‌ترین» دانش‌آموز مدرسه واسه جلب توجهش پوزخند میزد.دور «باهوش‌ترین» دانش‌آموز مدرسه پر بود از بچه‌هایی که تو تابستون درسو ول کرده بودنو الان داشتن از ترس امتحان ورودی معلماشون خودشونو خیس میکردنو این چرخه به شیوه‌های متفاوت تو جاهای مختلف کلاس ادامه داشت.با صدای در،بچه‌ها ساکت شدن. «مهربون‌ترین مبصر» مدرسه،داخل اومدو با لبخند فرشته‌گونه‌ش جلوی کلاس ایستاد.خنده کوتاهی به‌خاطر این حجم از سکوت که میدونست از روی احترام بچه‌هاست کردو شروع به حرف زدن کرد:سلام بچه‌ها.درسته امروزو یه کوچولو دیر اومدم ولی دوتا خبر دارم. خب...
    خنده کوتاهی از هیجان کرد:اول اینکه،آقای «لی» دیروز بچش به دنیا اومدو...
    هنوز حرفش کامل نشده بود که صدای جیغو سوتو دست بچه‌ها به هوا رفت.حتی دانش‌آموز مغرور مدرسه هم پوزخند کمرنگی از رو شادی زد.مبصر با صدایی که به گوش همه برسه گفت:صبر کنین.حرفم هنوز تموم نشده...
    چندلحظه طول کشید تا بچه‌ها ساکت شن.بعد ادامه داد:خب.به‌خاطر همین این زنگو آزادیم...
    قبل اینکه بچه‌ها دوباره سروصدا کنن اضافه کرد:اما...
    صورت بچه‌ها وا رفت.مبصر دوباره خندیدو گفت:بهتره یه خودی نشون بدین،خب؟یه دانش‌آموز جدید داریم
    یه تای ابروی دانش‌آموز مغرور بالا رفتو باهوش‌ترین دانش‌آموز مدرسه بلاخره به‌اجبار سرشو از تو کتابش بالا آورد.مبصر سمت در رفتو با باز کردنش،گفت:بیا تو
    با داخل اومدنش،چندتا از بچه‌ها سکته زدن.دختری ریزچثه با موهای لخت کوتاه که تا شونش بودو پایینش یه‌کم تاب میخورد،با یونیفرم دخترونه طوسی مدرسه و اون کوله‌پشتی مشکی و صورت بدون آرایش اما به‌شدت چشم‌گیرش،دل چندتا از پسرا و حتی دخترا رو بردو بعضی از دخترا رو هم به افسردگی دعوت کرد.مبصر با همون لحنو لبخند خاص خودش گفت:لطفا خودتو معرفی کن
    دختر دستاشو پشتش به‌هم قلاب کردو با یه‌کم نازو با صدایی که نازک بود اما یه‌کم با صدای اکثر دخترا تفاوت داشت گفت:من مین یونجی هستم
    بلافاصله سروصدای بچه‌ها بلند شد.اول با جیغوداد بهش خوش‌آمد گفتنو بعد اکثرا دوباره به گروهای خودشون برگشتنو شروع به حرف‌زدن کردن.لبخند مبصر اما با شنیدن اون اسم عریض‌تر شد:خوشبختم یونجی.منم پارک جیمین هستم.مبصر کلاس
    با یه نگاه به اطراف،گفت:فکر کنم لازمه چند نفرو بهت معرفی کنم
    یونجی با همون ناز با چاشنی خجالت آروم گفت:میشه اول اونایی که بهم خیره شدنو معرفی کنی؟میخوام فقط زودتر ازشون رد شم
    جیمین با این حرف دقیق‌تر به کلاس نگاه کرد.پنج‌تا از پسرا و دوتا از دخترا بهش خیره بودن.لبخند زدو گفت:حتما.بیا
    جلوی نیمکت اول از ردیف وسط ایستادو با اشاره به مغرورترین دانش‌آموز مدرسه گفت:این جئون جونگ‌کوکه
    جونگ‌کوک به‌طور غیرقابل تشخیصی سرشو تکون داد.یونجی با تعظیمی کوتاه گفت:خوشبختم جئون جونگ‌کوک‌شی
    جیمین با لبخند اونو به سمت ردیف کناری بردو دم گوش یونجی زمزمه کرد:مغرورترین دانش‌آموز مدرسه‌ست
    یونجی ابرو بالا انداخت.با رسیدن به نیمکت اول ردیف کناری،به دختری که با پدرکشتگی بهش خیره بود اشاره کردو گفت:این کیم یونسو‌عه
    یونجی لبخند زد،کمی خم شدو دوباره به حالت اول برگشت:خوشبختم کیم یونسوشی
    دختر پوزخند زد.جیمین کنار گوش یونجی گفت:ازخودراضی‌ترین دانش‌آموز مدرسه‌ست
    حدس میزد پس غافلگیر نشد.جیمین یونجی رو به سمت دوتا نیمکت پشت یونسو هدایت کردو با اشاره به پسر عینکی که با دهن نیمه بازو کتاب شلوول تو دستش به یونجی خیره بود با هیجان گفت:اینم باهوش‌ترین دانش‌آموز مدرسه‌ست.کیم تهیونگ
    یونجی با لبخند تعظیم کوتاه ولی تقریبا کاملی کردو گفت:خوشبختم کیم تهیونگ‌شی
    پسر انگار که از خلصه بیرون اومده،تکونی خوردو دهن‌شو بست.با لکنت گفت:م‍...من...همچنین
    ازش گذشتن تا به صندلی دوم ردیف کنار پنجره برسنو یونجی از گوشه چشمش دید که بعد از پشت کردن به تهیونگ،پسر یه نفس عمیق کشیدو دست‌شو رو قلبش گذاشت.رو نیمکت مد نظر جیمین،پسری نشسته بود که تا فهمید اون دونفر دارن به سمتش میان،دست‌پاچه کتاب قطور زیر دست‌شو باز کردو سرشو توش فرو کرد.جیمین خندیدو با رسیدن به اون صندلی،گفت:اینم جانگ هوسوکه.عشق ادبیات مدرسه
    موهای پسرو به‌هم ریختو از اونجایی که معلوم بود واکنشی ازش دیده نمیشه،دست یونجی رو گرفتو به سمت میز آخر ردیف وسط برد.جایی که یه دختر با ستایش تمام به یونجی خیره بود. قبل اینکه جیمین شروع به حرف زدن کنه،دختر بلند شدو با گرفتن دستش جلوی یونجی مبنی بر دست دادن بهش گفت:من پارک هانا هستم
    یونجی لبخند معذبی زدو باهاش دست داد:خوشبختم پارک هاناشی
    هانا خندیدو گفت:راحت باش دختر.هانا صدام کن
    یونجی سر تکون داد.جیمین که با لبخند شاهد مکالمه بود،با خنده کنار گوش یونجی گفت: صمیمی‌ترین دانش‌آموز مدرسه
    دست یونجی رو گرفتو به سمت ردیف کنار در کشید.کنار صندلی چهارم متوقف شدو با اشاره به پسری که مغرورو البته جذاب به‌نظر میرسید گفت:اینم کیم سوکجینه.آیدول مدرسه
    یونجی لبخند معذبی زد.اون پسر خیلی جذاب بودو رویارویی با همچین کسایی براش سخت بود. با تعظیمی کوتاه،گفت:خوشبختم کیم سوکجین‌شی
    سوکجین سرتاپای دخترو آنالیز کردو گفت:میتونی جین صدام کنی.و همچنین
    یونجی لبخند معذب‌شو پررنگ‌تر کردو واقعا از جیمین ممنون بود که دست‌شو گرفت تا کنار صندلی آخر اون ردیف ببره.پشت اون میز،پسری با موهای آشفته دستاشو زیر چونش گذاشته بودو به یونجی خیره بود.معلوم نبود چی تو سرشه که یه لبخند کیوت رو لباش نشونده و باعث معلوم شدن چال لپاش شده.جیمین با خنده ریزی پسرو تکون دادو باعث شد پسر از جا بپره.جیمین با اشاره به پسر گفت:این کیم نامجونه
    یونجی با نگاه این پسر معذب نمیشد پس با لبخند کوتاه تعظیم کرد:خوشبختم کیم نامجون‌شی
    نیش پسر تا بناگوش باز شد.جوری از جا بلند شد که اگه دیوار پشت سرش نبود صندلی میوفتادو با تعظیم نود درجه‌ای گفت:همچنین مین یونجی‌شی
    بعد صاف ایستادو با چشای ستاره بارون گفت:تو خیلی خوشگلی
    خب،اینبار یونجی دیگه زیادی خجالت کشیدو سرشو انداخت پایین.جیمین کنار گوش یونجی گفت:خنگ‌ترین دانش‌آموز مدرسه‌ست
    یونجی ابرو بالا انداخت...
    بغیه زنگ به معرفی دانش‌آموزای دیگه گذشتو یونجی هم جیمینو بیشتر شناخت.پسر مهربونو خوش‌برخوردی که ویژگی‌های بدو آروم زمزمه میکردو ویژگی‌های خوبو بلند میگفت،مگراینکه شخص از چیزی که هست خجالت بکشه،مثل هانا.جیمین خیلی صمیمی و خوش‌برخورد بود.و البته صادق.اینو وقتی فهمید که جیمین بهش اطمینان داد دقیقا از زمانی که رو صندلیش بشینه نصف کلاس شروع میکنن به زدن مخشو یونجی واقعا امیدوار بود این اتفاق نیوفته.راستش نمیدونست در مواجهه با چنین چیزی باید چه واکنشی نشون بده.اون هیچ‌وقت به قرارگذاشتن حتی فکرم نکرده بود.به‌خاطر شرایطش،این چیزا براش خیلی دور از ذهن به‌نظر میرسیدو دقیقا به همین خاطر همیشه با کسی بیشتر از دوست پیش نمیرفت
    جیمین واقعا از یونجی خوشش اومده بود.دختر ساده و مودبی بودو سعی میکرد صمیمی به‌نظر برسه.با اینکه بین این‌همه آدم جدید موذب بود،ولی بازم با همه با احترام برخورد میکردو یه جورایی به‌نظر میرسید سعی میکنه باهاشون دوست شه و در عین حال ازشون فرار کنه.دختر عجیبو بامزه‌ای بود.به‌نظر میرسید زودجوشه ولی اینطور نبودو جیمین هنوزم دیوارهای دفاعی دور یونجی رو حس می کرد.اذیت میشد ولی از اونجایی که روز اوله،سعی میکرد به خودش دلداری بده که تو ادامه سال،قراره این دیوار فرو بریزه
    نیمکت یونجی،صندلی سوم ردیف وسط بود.یعنی دقیقا دوتا صندلی عقب‌تر از جئون جونگ‌کوک. یونجی مشکلی نداشت ولی انگار الان نگاهای بیشتری دنبالش بودو این باعث میشد بخواد جاشو با کیم نامجون عوض کنه.هرچند،مطمعن بود با مخالفت خیلیا مواجه میشه.در وحله اول جیمین که از صندلی اول ردیف کنار راحت میتونست با لبخند زدن دلگرمش کنه و دوم معلماشون که مطمعنن همیشه به خاطر قد کوتاهش اونو جلو میشوندن
    با خوردن زنگ،یونجی مقداری پول از کیفش برداشتو تنها از کلاس بیرون رفت.به سمت سالن غذاخوری رفتو بدون اینکه نگاهی به صف بچه‌ها که در انتظار گرفتن نهارشون بودن بندازه، پول‌شو تو دستگاه انداختو بعد حریصانه به قطره‌های داغ نسکافه که از دستگاه خارج میشدو توی لیوان میریخت خیره شد.با تموم شدن کار دستگاه،لیوانو برداشتو همون‌طور که اون مایع گرمو شیرینو مزه میکرد،سمت کلاس برگشت.تو کلاس فقط تهیونگی مونده بود که داشت به نامجون ریاضی درس میدادو جیمین مبصر.نامحصوص چشاشو تو حدقه چرخوندو سر جاش نشست.از اعماق قلبش خوشحال بود که کسی اذیتش نمیکنه و دستش نمیندازه
    لیوان خالی رو از رو همون صندلی مچاله کردو پرتش کرد.با افتادن لیوان تو سطل آشغال،لبخند افتخارآمیزی زد.صدای سوت کشداری باعث شد به اون سمت نگاه کنه.تهیونگو جیمین با تعجب و نامجون با نیش باز نگاش میکردن.شونه بالا انداخت:دوساله دارم به عنوان کاپتان تیم بسکتبال دختران انتخاب میشم.ولی امسال نمیرم اون رشته
    جیمین که ابروهاش از تعجب بالا رفته بود گفت:پس چی میری؟
    یونجی شونه بالا انداختو از تو کیفش یه دفتر در آوردن.اونام روشونو برگردوندن.مثل اینکه میدونستن وقتی یه نفر جوابی نداره نباید بهش اصرار کنن.یونجی دفترو باز کردو به اولین جمله نوشته شده توش خیره شد:ازت متنفرم...

     

    منی که باید پارت آخر اون یکی رو کامل کنم و اومدم اینی که از چند ماه پیش رو پارت دومش گیر کردمو برات میفرستم:

    کرم دارم کویینی.باور کن :`))))))))

  • Q. Moon
    14 August 24، 10:35
    Q. Moon
    اوه، از شروع این خیلی خوشم اومد =>
    مقدمش درمورد "ترین"ها بانمک بود! من ترینها رو دوست دارم :>
    وای شت یونجی!! =>>>>
    وای خدایا این دقیقا قسمت یازده رانه نذسنتردسنبرسکنبرئمسئرت :>>>
    سارنتسیتهسایمن چرا نامجون خنگترینه خدااااا؟ T~T

    یونگی همون یونجیه دیگه؟ :>
    جریانش چیه الان؟
  • سوی کویینی
    13 July 24، 22:15
    سوی کویینی

    پشیمون شدم

    میخوام تروث آنتولد رو با اسمرالدو قاطه کنم.میدونم یکین ولی بازم...

    یه‌کم پیچیده‌ست ولی کاپلاش جینمین و سپ باشن فکر کنم

  • Q. Moon
    14 July 24، 20:28
    Q. Moon
    وای خیلی خوبه این ترکیببببب :>>>
    آره خب تقریبا یکی ان ولی نیستن... یونو؟
    منم یه کار از اسمرالدو دارم نمیدونم تو لیست دیدیش یا نه :>>>
    پسر نفرین شده قلعه اسمرالدو!
    وقتی ترک لیست جیمینو دیدم اینطوری بودم که "شتتتتت! خدایا این یه نشونه الهیه که زودتر اون فیکشنو بنویسم؟؟!"
    جیمین و سپپپپپپ :>> انتخاب کاپلت منو میکشه اخر بخدا U_U
  • سوی کویینی
    12 July 24، 15:15
    سوی کویینی

    آره اتفاقا اون پستو دیدم.به نظرت خوب میشه از یکی از اون افسانه‌ها استفاده کنم؟بعد با تاریخی ترکیب بزنم؟

  • Q. Moon
    12 July 24، 15:18
    Q. Moon
    اگه بتونی ترکیبشون کنی چرا که نه؟ :>
  • سوی کویینی
    12 July 24، 14:54
    سوی کویینی

    چقد من گنگم :))))

    تو میتونی کویینی.میتونی ~_~

    اون یکی وبلاگ خودت؟آره ولی فقط یه بار.راستش جالب بود.ایده میدی اونجا نه؟

  • Q. Moon
    12 July 24، 15:03
    Q. Moon
    صحیح U^U
    انشالله که میتونم T^T
    میشه گفت... یه پست هست که توش چندتایی افسانه نوشتم، خودم چندتایی ازشون رو برای ایده گرفتن برای فیکا استفاده کردم :>
    توی لاوسیک از چندتاش استفاده کردم خصوصا
  • سوی کویینی
    12 July 24، 13:11
    سوی کویینی

    اعتراف کن جز ریدرای محبوب‌تم :)))))))

    من هم که منتظر.تو فقط بنویس بده بیرون :`))))))

    عاااااه کویینی.دل‌مه یه چی بنویسم با کاپل جینمین.ولی ایده ندارم :((((

  • Q. Moon
    12 July 24، 13:19
    Q. Moon
    البته که هستیییی مگه میشه نباشی؟ :>>>
    قسمت نوشتنش یکم سخت و نگران کنندس U_U
    عه چه جالب یه نویسنده دیگه هم میشناسم چند وقته داره رو جینمین کار میکنه :>
    از اون کاپل کمیاباس!!
    هوم... تا حالا اون یکی وبلاگو چک کردی؟ شاید اونجا یه ایده ای گرفتی :>
  • سوی کویینی
    12 July 24، 12:04
    سوی کویینی

    گریه بسیارررررر_

    راستی کویینی.میشه اسموت لایک باترو بدون اینکه کسی درخواست بده بنویسی؟راجع به وی دونت تالک ابوت یونگی هم کنجکاومTT

  • Q. Moon
    12 July 24، 12:40
    Q. Moon
    گریه نکن زار زار
    میبرمت بازار
    نمیفروشمت ولی بچه خودمی به کسی نمیدمت U_U

    والا کلا تو برنامم که هست... ولی خب زمانش مشخص نیست :>
  • سوی کویینی
    10 July 24، 22:02
    سوی  کویینی

    تو قسمت منو نیستش ~_~

  • Q. Moon
    12 July 24، 09:46
    Q. Moon
    آها اونجا رو میگی؟
    اون دست من نیست راستش.. هر تگی که بیشتر استفاده شده باشه، اونجا نمایش داده میشه
    نامگی چون کمتر از بقیست از لیست رفته بیرون :>
    حالا ایشالا بازم نامگی مینویسیم دوباره میاد بالا U^U
  • سوی کویینی
    10 July 24، 21:48
    سوی کویینی

    دقیقا

    بعله.کلا وبلاگ و کور کردی :`)))))

  • Q. Moon
    10 July 24، 21:48
    Q. Moon
    ولی درست بودها.. تگ نامگی پست رو میگی دیگه؟
    هنوز هستش اون زیر...
  • Stardust✨
    10 July 24، 21:43
    Stardust✨

    اونی لطفا اینکارارو نکن:>

    میشینم گریه میکنما 

    یعنی چی.

    اصلا هم نمیگم حالم اوکی نیست تعثیر داره رو حرفای الانم

     

  • Q. Moon
    10 July 24، 21:47
    Q. Moon
    من؟ من که کااری نمیکنم
    خودتون شروع کردین U_U
    یوهاهاها حالا دیدین که زورش میرسه؟ D:
  • Stardust✨
    10 July 24، 21:26
    Stardust✨

    تا لول آپ نگیریم،آروم نمیگگریم.

    ختم کلام.

    پایان مذاکره رو اعلام میکنم.

    عزیزان همه خواهان فصل دو لول اپ زیر هر کدوم از پست های سیا میخواید کامنت و نظری بزارید،در انتهای هر چیزی که نوشتید این هشتگ رو بزارید وهمکار یکندی باشد که اونی واقعا برود سراغ فصل دو لول آپ و ما را خوشحال گرداند،

     

    #ستاد_گرفتن_زوری_لول_آپ

    #ستاد_گرفتن_زوری_لول_آپ

    #ستاد گرفتن_زوری_لول_آپ

    #ستاد_گرفتن_زوری_لول_آپ

    #ستاد _گرفتن_زوری_لول_آپ

    #ستاد_گرفتن_زوری_لول_آپ

    #ستاد_ گرفتن_ زوری_ لول _آپ

     

     

     

  • Q. Moon
    10 July 24، 21:30
    Q. Moon
    اصلا حلا که اینطور شد کلا اعتصاب میکنم
    هم لول آپو نمینویسم هم کامینگ سونو میبندم
    هم گردونه درخواستو U_U

    #ستاد_اعتصاب_دربرابر_فصل_دو_لول_آپ
  • سوی کویینی
    10 July 24، 21:20
    سوی کویینی

    هوم.خب من خیلی تو گوشی فیلم میبینم یا رمانو فیکشنو اینا میخونم ولی خیلی وقتا همینا رو که نگاه میکنم میبینم چیزایی رو میدونم که هیشکی نمیدونه :`)))))))

    دقیقا :`)))))))

    راسی کویینی.تگ نامگی رو از لیست تگا برداشتی.دوبارع اضافه کن

  • Q. Moon
    10 July 24، 21:33
    Q. Moon
    آره خب اینطورم نیست که فقط عیب باشه که مزیتایی هم داره قطعا :>

    برداشتم؟ وایسا ببینم.. خدایا مثلا اومدم درست کنم اینجا رو بدتر زدم چش و چال وبلاگو کور کردم T~T
  • سوی کوئینی
    8 July 24، 11:39
    سوی کوئینی

    مطمعنی اصن لوله کشی شده؟ :)))))

    منی که سریال میدیدم اون موقعا ولی الان نمیدونم حتی کدومو ببینم:

    فکر کنم کوآلاها هم دارن :`))))))

    خرگوش عضله‌ای.ایول لقب کوکیو پیدا کردم 😃😃😃😃😃😃😃

  • Q. Moon
    10 July 24، 12:10
    Q. Moon
    نمیدونم شایدم بیشتر از لوله کشی خالی باشه :>
    حالا نمیخوام مثل مامانا و مامانبزرگا باشما ولی... قسمت زیادیش بخاطر گوشیا و مخصوصا چیزایی مثل اینستا و تلگرام و ایناس :>
    میانگین بازه تمرکز کل جمعیت داره میاد پایینتر که بخش زیادیش به خاطر سوشال مدیاس چون ذهن رو بد عادت میکنه...

    اصلا بهترین لقب برای کوکیه بوقودا U^U
  • سوی کوئینی
    6 July 24، 18:08
    سوی کوئینی

    من کلا با دوپس دوپسی حال نمیکنم :))))))))

    قربون  دستت کوئینی :)

    منم کلی فیلمو انیمه تو ایست دارم و  هنوز ندیدم بس تنها نیستی :)

    نامجون هم جز کوالا ها محسوب میشه.پس در نتیجه کوالاها خنگ نیستن، مبتلا به سندرم از هم گسستگی سلول های تحتانی هستن :)))))))))))))

    پیچی گرخید. تو حالت انسانیش هم بود میگرخید😂😂😂

  • Q. Moon
    7 July 24، 20:46
    Q. Moon
    لوله کشی دلامون تو این مورد بن‌بسته😅

    من تازه یکی از موارد لیستمو شروع کردم ولی هنوز خیلی جلو نرفتم.. یه انیمست کلا ده قسمته من سه تا دیدم تا الان😀😀
    واقعا نمیدونم اون سیایی ک یه زمان تو یه روز دو/سه فصل انیمه تموم میکرد الان کجا گم و گور شده!!😕
    نامجون به تنهایی میانگین هوش کوالاهای جهانو میاره بالا😔😔
    اونها خرسای تنبل نبودن ک این سندرومو داشتن؟!👀
    والا ما هم اون خرگوشو ببینیم میگرخیم😔😔
    اتفاقا حالا که فکر میکنم کوکی همیشه تو فیکای من لقب muscle bunny داره، خرگوش عضله‌ای🫠🫠
    مثلا تو ملودی شیطانی هم تو گروه چت به این اسم سیو شده بود😁
  • Kabi
    5 July 24، 17:20
    Kabi

    یه کامنت خوشگل برای محبوبم
    ....میدونی چقدر من اینو دوستتتتت دارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/یهههههههههه دنیاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
    بیا بغلم....میخوام جیغ جیغ کنم براش

  • Q. Moon
    7 July 24، 20:45
    Q. Moon
    یه ریدر دیگه خوشگل برای بچه محبوبم کامنت گذاشته😌🦋
    همونقدر که من تورو دوست دارم؟!😔😔
    جیغ جیغ کنم خوشحال میشم😁💙
  • سوی کویینی
    30 June 24، 10:18
    سوی کویینی

    راستش چیزی زیاد نشنیدم که به دلم بشینه.من همه‌جور سبکی گوش میدم ولی از آهنگای زیاد دوپس دوپسی خوشم نمیاد

    آره.جزعیات داره ولی خیلی خوب میشه اگه بشه :`)))))

    «افسانه هِی».خیلی قشنگ بود.نمیدونم واسه کدوم استودیوعه.خیلی کیوت بود :`)))))))

    فقط نامجون و موهای آبیش ~_~ و البته که نامجون تو واقعیت هم چیزی جز یه کوالا کیوت نیست :)

    فکر کن تو حالت خرگوشیش یه بچه خرگوش کیوته که آدم دوست داره بچلونتش.ولی تو حالت انسانیش با اون قدو هیکلو تتو و پرسینگ گوش...باید به یونگی حق بدیم که بترسه نه؟ :`))))))

  • Q. Moon
    1 July 24، 18:04
    Q. Moon
    عه خب پیشنهاد دادن کنکله چون من بیشتر آهنگ دوپس دوپسیای اسکیزو گوش میدم =}
    والا تا الان یه چرخی زدم تو پینترست ولی اون چیزی که میخواستی رو پیدا نکردم
    هروقت پیدا کردم تو آپلودر میذارم توی هرکدوم از کامنتای تازت که شد یه لینک میزنم بری دانلود کنی :>
    خوبه پس به لیست چیزایی که تابستون میبینم اضافه میشه T^T
    *لیستی که از سال های پیش تو کشو مونده و فوقش دو سه تاشو تا الان دیدم...*
    نمیدونم چرا هی لیست میکنم ولی حس اینکه بشینم ببینم ندارم :/ دلم میخوادا.. نمیدونم چرا حسش نمیاد...
    آره با این تفاوت که کوالاها خنگن ولی نامجون برعکسشه :>
    منم بودم مینرسیدم یه یونگی پیشی که قطعا حق ترسیدن داره U_U
  • سوی کویینی
    23 June 24، 09:36
    سوی کویینی

    هوم.حالا که بهش فکر میکنم درسته.واسه جینم همینطور.چون اول با نامجون آشنا شد.چه دید جالبی داری تو :`))))))))

    آخ آخ سرپا بودن خیلی بده.منم همش سرپام.خیلی لعنتیه این بی‌صاحاب :(

    هوم.هل گنگ.حاجی خیلی خوب بود :)

    من مثلا کراش د بویز هستم ولی از اکسو هم لت می اینو دارم و خیلی دوسش دارم.دنبال آهنگ خفن از اسکیزم میگردم ولی فعلا هنو نشنیدم که به دلم بشینه یا نه :)))))))

    آخ آره ممنونت میشم این کارو کنی.ببین یه فیکشنی اومده تو ذهنم واسه اون میخوام.یه مدل هست اگه بتونی پیدا کنی ممنون میشم

    گویا با چشای نیمه بازو خواب آلود،با یه فنجون قهوه دستش.اگه اون یکی دست‌شم اکالیپتوس یا هر گیاهی باشه که چه بهتر :`)))))))

    نه فقط کویا صرفا چون کوالاست :`))))))))

    عاهههههههه چند وقت پیش نشستم با بارانا خواهرم انیمه افسانه هی رو دیدم،از اون اومده تو ذهنم

    مثلا یونگی یه گربس که تو خیابونای شهر زندگی میکنه ولی کسی نمیدونه موقعی که اون شهر هنوز جنگل بود یونگی به دلایلی که خودشم نمیدونه یکی از ارواح جنگل بوده.یه روز اتفاقی یه آدم مو آبی رو میبینه و با هم رفیق میشنو بعد میفهمه که نامجون یه کوالاست(هنو ایدش کامل نیست واسه همین فقط دارم فن‌آرت جمع میکنم تا ایدش کامل شه و بنویسم)بعد یه مدتی نامجون از یه راه مخفی یونگیو میبره به یه جنگلی و میخواد که با اون زندگی کنه.بعد میبرتش پیش بغیه.حالا این بغیه فقط شامل جین(که موشه)،جونگ‌کوک(که خرگوشه) و جیمین (که کبوتره)میشه.اول اونا یونگیو به شکل گربه میبینن.کوکی هم اون موقع به شکل خرگوش بوده.بعد جون به کوکی میگه که همین الان آدم شه و اذیت نکنه.و ما یه یونگیی رو داریم که از ترس هیبت انسانی کوکی پشت جون قایم میشه :`)))))))

    اون فن آرتم واسه چند روز بعد‌شه که جون با اون وضع کوالاییش میاد یونگیو بیدار کنه چون یونگی میخواست تو رود ماهی بگیره :`))))))))

  • Q. Moon
    29 June 24، 20:17
    Q. Moon
    حیحی چاکریم چه کنیم دیگه U^U
    بد واسه یه لحظشهههههه
    هل گنگ :>
    واقعا از اسکیز چیزی به دلت ننشسته؟ من چندتایی از آهنگاشونو خیلی دوست دارم... البته نمیدونم سبکی که میپسندی چیه که بهت معرفی کنم.. ولی خب اونام کارای خوبی دارن اگه بگردی احتمالا یه چیزی پیدا کنی که دلتو ببره :>
    یاخدا این جزئیاتی که دادی خیلی سخته باید بدیم اختصاصی برات بکشننننن T^T
    اوکی اوکی بذار یه نگاهی بندازم ببینم چیکار میتونم بکنم :>>
    ندیدمش.. اسمش "افسانه هی"؟ از کدوم استودیو؟
    آدم مو آبییییی :>>>> کوالااااا!! چه کیوتتتتتت قلبمممم T~T
    پشمام کیوووت فقط کوکی و هیبت انسانیش :>>>>>
    اوخی گوگولییییی.. باشه باشه میگردم امیدوارم بتونم اون چیزی که میخوای رو پیدا کنم برات :>
  • سوی کویینی
    21 June 24، 10:30
    سوی کویینی

    دقیقا.مخصوصا من سر اندلس خیلی این وضعو داشتم :`))))))

    آره.منم منتظرم چندتا فیک فول شه بخونم
    هوم.اگه عمو و بابای جونی نمیرفتن سراغ جین اون همچین کسی نمیشد.دقیقا مثل اینه که با یه مشت خاکو شن قلعه بسازی،بعد یه نفر بیاد خرابش کنه
    هوم.آره.هوبی قاتل ولی پلیس.خیلی خوب بود اون شخصیت
    همچنین(درحال پاره شدن از سمت پا واسه اینکه همش سرپام دو روزه_)
    من اون تیکه جر خوردم.خیلی خوب بوددددددددد
    یعنی نبود.یه بچه دیگم بود که اسم خودشو گنگستر جهنم گذاشته بود :))))
    کینگکارد خوبه.حداقل تا اونجا که من میدونم که خوبه.خوب‌ترم میشه

    منم راستش نمیشناسم.ولی خب بازم دلیل نمیشه آهنگاشونو گوش ندم یا تو فیکشنا نیارم‌شون :`))))))

    کویینی میتونی یه فن‌آرت برات پیدا کنی؟از کویا.واسه یه فیکشنی لازم دارم :`))))))

  • Q. Moon
    22 June 24، 11:13
    Q. Moon
    هوم.. بنظر من بیشتر مثل اینه که با یه مشت خاک و شن قلعه بسازی، بعد موج دریا بزنه بریزش پایین🫠 چون ی سری آدما رو موج اتفاقات زندگی میاره سمت ما و با هم آشنامون میکنه.. و اون آدما میشن همون پدر و عموی نامجون برای جین!

    هعی، نذار شروع کنم ک من بیشتر از ی هفتس هر روز بخاطر پام درمانگاهم🥲🥲💔

    گنگستر جهنم!!! پرام چ خفن😀🔥
    ایشالا ایشالا😌😌
    دقیقاااا!! همین الان کلی گروه هست ک رندوم اهنگ ازشون پیدا کردم و گوش میکنم ولی نمیشناسم. ولی اهنگاشون باحاله!
    فن‌آرت... الان ک دارم کامنتا رو جواب میدم ک درست قبل از امتحانمه و وقت نمیکنم.. ولی اگه بخوای میتونم پیدا کنم و ته کامنت بعدی برات لینکشونو بذارم ک دانلود کنی، خوبه؟🫠
    فقط شکل خاصی باید باشن؟ یا فقط کویا باشه؟!... بقیه BT21 باشن توش اشکالی داره یا فقط خود کویا؟!
  • سوی کویینی
    13 June 24، 19:39
    سوی کویینی

    منم پشت دست‌مو داغ کردم پارتی بخونم.سر اسنو فاکس و این امکان نداره و امگا لیدرنیم جونم داره در میاد :///////

    هوم.آره.مثلا جینم همینجوری بود تو أین فیکشن.اینجوری بود که تو بچگی به خاطر فقر هیچی نمیتونست داشته باشه و موند رو دلش.خوب بودا.پزشکی خوند.ولی بعد که با بابا و عمو نامجون که نخست وزیر و رییس پلیس کشور بودن و تا چونه تو لجن بودن آشنا شد،عقده‌هاش سر باز کردنو اون دوتام بدتر کشیدنش پایین.راستی یه فکت جالب از هوبی که تاحالا ازش تو این فیکشن گفتم.یه مدت پلیس بوده :)))))))

    یه تیکش خیلی خوب بود.همه جز تهکوک جمع شده بودن تو کافه بابابزرگ هوبی.بعد یادشون رفت تابلو «بسته است» رو بزنن.مشتری میاد.هوبی میره به بابا بزرگش خبر بده میبینه با یه پیرزنی درحال اهم اهمه.هیچی دیگه.برمیگرده پیش بغیه میگه:«یه مشت دزدو پلیسو جنایتکار بلدن بستنی توت فرنگی درست کنن؟» بعد تو یه یونگی رو تصور کن که موهاش مشکیه و یه‌کم جلوش طلاییه.یه ست چرم مشکی پوشیده و شلوارشم از این زنجیر داراست.رو لباساش قطره‌های خون پاشیده.یه پیشبند با طرح قلب یا آفتاب گردون بود فکر کنم،بسته،داره بستنی و قهوه سرو میکنه :`))))))

    حالا بچم یونگیم نبودا.شبیه یونگیه ولی باز (B

    معمایی نوشتن سخته.خیلی باید به خودت افتخار کنی که میتونی کینگ کاردو بنویسی.منم یه معمایی دارم ولی اون بیشتر درامه

    راستش من د بویز رو خیلی دوست دارم.اول اونا رو استن کردم.هرچند بازم زیاد نمیشناسم

    جالبه.باید امتحان کنم :))))))

  • Q. Moon
    19 June 24، 12:44
    Q. Moon
    سخته بخدا آدم معتاد میشه بعد تو خماری میمونه هیچ جوره هم نمیتونه اون جنسی که میخواد رو گیر بیاره مگر با صبر کردن :>>
    وای منم داشتم لرد و امگاسیتی رو میخوندم. ولی دقیقا از پارتای 5 و 6 دیگه ولشون کردم!! دیدم تحمل ندارم هر هفته این وضعو بکشم گفتم صبر کنم تا تموم شن بعد فول بخونم :>
    وای... چه دردناک به نظر میرسه.. میدونی جالبه که تو واقعیت هم یه جورایی همینه. گاهی اوقات ما خودمون یه سری چیزا رو میتونیم تحت کنترل بگیریم. اما بعدش آشنا شدن با یه آدم اشتباه میتونه همه زحماتمون رو به گند بکشه و اون هیولایی که نباید رو بیدار کنه :>
    واو! جالبه چون بازم تو واقعیت همینه! :> درواقع اکثر آدم های این مدلی، سراغ همچین شغل هایی هم میرن!
    وا یعنی چییییی؟!؟!؟! اینجاس که میگن سر پیری و... اهم، خب ولش کن. هوا چه خوبه! (الکی مثلا من الان درحال له له زدن زیر کولر نیستم!)
    شت تصورش یه جورایی هم سمه و هم کیوته :>>>>>>>
    یعنی چی یونگی نبود؟..
    هعی بخدا نگران کینگکاردم امیدوارم خوب از آب در بیاد :>
    اول که گفتی ی بویز یه لحظه فکر کردم اون سریاله رو میگی....
    من خیلی گروهای دیگه رو نمیشناسم.. یعنی از اونایی که معروف نیستن زیاد نهایتا امگاایکس میشناسم که اونو هم نمیشناسم درواقع.. فقط چندتا از موزیک ویدیوهاشونو دوست میدارم :>
  • سوی کویینی
    11 June 24، 18:51
    سوی کویینی

    #نامگی_بهتره

    #خود_درگیری

    #کل_کل

    دیوونه هم خودتی :)))))))))

     

    کینگ کاردو هنو نخوندم.ولی به نظر جالب میاد.و من متاسفانه بخوام پارتی بخونم دیوونه میشم.پس تا قبل از فول شدن از خوندن فیک معذوریم :))))))))))

    غضیش طولانیه.خودمم تا آخرش نفهمیدم.ولی یه سری چیزا که وسط داستان راجع‌به هوبی دست گیرت میشه آینه که هوبی مامان باباش هرزه بودن.یه مرده رو فرستادن که خواهر هوبیو آروم کنه ولی بعد که این کارو کرده بهش تجاوز کرده.همین تجاوز میتونه عامل وسواس باشه.بعد که خواهر هوبی از سروصداشون بیدار میشه اون مرده یه چاشو طلایی میده به خوبی و میگه که خواهر شو بکشه و بهش میگه:«لبخند بزن.بزار آخرین چیزی که تو زندگیش میبینه یه لبخند جذاب باشه» هوبیم همین کارو میکنه و بعد مرده رو میکشه و فرداش از خونه فرار میکنه.و البته که مامان باباش به چپ‌شون نبود :///////////

    دقیقا منم سر این همینطوری بودم.یعنی یه دور به همه شک کردم.تموم که شد تا دو روز اینجوری بودم که:نباید اینجوری تموم میشد :}}}}}}}}

    معمایی اینجوری سرویس کننده نوشتن خیلی سخته.معمایی میخوای بنویسی باید یه جوری باشه که تو به خودتم شک کنی.و من خوشبختانه حتی میترسم سمت همچین چیزی برم.فکر نکنم بتونم بنویسم :))))))))

    میدونم ولی آدم مریض زیاد هست.همیشه میگن پیشگیری بهتر از درمانه :}}}}}}}}

    یعنی اولش نمیدونم چطوری باشه.حتی اعضای اکسو و اسکیزو هم درست حسابی نمیشناسم :/ ولی خب از اونجایی که کرم دارم دوست داشتم این کارو بکنم :))))))

  • Q. Moon
    12 June 24، 08:35
    Q. Moon
    #همه_شیپ‌ها😔💪

    وای خودمم همینطورم :> این چندوقت امگاسیتی و لردو شروع کرده بودم (و دوتاشون گادنننن.. خفنننن فاکینگ خفنننننن) ولی خب جونم داشت درمیومد ک همش منتظر بمونم مخصوصا ک ستی و شاد رحم ندارن هر قسمت ت خماری میذارن😭😭😭😭😭 خلاصه ک تسلیم شدم تا فول شن بعد از اول بخونم :>>
    هوم.. جالبه تو زندگی واقعی هم یکی از اصلیترین عوامل خیلی از وضعیتای روانی، هویت و رفتار والدینه

    اونوقت منی ک دارم کینگکاردو مینویسم😭😭😭
    البته اون یکم نوع معماییش فرق میکنه ولی بازم :>
    دقیقا دقیقه T^T
    من اکسو رو بهتر میشناسم.. درواقع قبل از اینکه با بنگتن آشنا شم اکسو دنبال میکردم یجورایی :>
    اسکیزو هم خیلییییییی کم.. ولی خب همینکه قیافه‌هاشونو تشخیص میدم برا فیک نوشتن کافیه بهرحال اخلاقشون ک قرار نیست همون باشه توی فیکشن سو~
    درک میکنم منم دوس دارم از امگا ایکس بنویسم درحالی ک فقط چندتا از اهنگا و ام‌وی‌هاشونو دیدم =]
    راستش شروع کردن همیشه سخته
    من خودم اونجاهایی ک نمیدونم چطور شروع کنم، اصلا شروع نمیکنم :>
    اول میرم قسمتای دیگه رو مینویسم و بعد ک یکم داستان واضح‌تر شد، برمیگردم سراغ نقطه شروع و اونموقع میتونم تصمیم بگیرم چی بنویسم براش
  • سوی کویینی
    9 June 24، 18:29
    سوی کویینی

    #نپ_تایم_ایز_ریل

    حرفم نباشه.همیشه حرف حرف دونسنگه :))))))

     

    اون فیکشن اصل خدا بود.کلا کثافتو کثافت کاری بود.صحنه نداشت ولی خیلی خوب بود.یه جوری نوشته بود که با اینکه جینو نامجون تقریبا شخصیت منفی بودن تو فیکشن،ولی بازم اصلا به نظر نمیرسید که داره هیت میده.بزار یه دور بگم.ولی یه تیکش خیلی خوب بود.پلیسا ریختن خونه هوبی.اونم زد همه رو کشت.بعد غرغر کرد که حالا اینجا رو کی تمیز میکنه.وای وسواس هوبی خیلی خوب بود.بخونی مثل من تا آخرش نمیفهمی چی به چیه.تهش فقط باید بفهمی.آههههههههه قشنگ سرویس میکنه آدمو این فیکشن.حالا من تیکه تیکه دارم برات میگم.بخونی هم گیج میشی،نخونی هم گیج میشی.اولا اصلا نمیتونستم بفهمم.تا میومدم یه روند کلی از داستان لچینم،یه سکانسی میومد میری‍... ببخشید.گند میزد تو ذهنیتم :////////

    بعله :)))))

    من نه تعصبیم نه هیچی.من فقط نمیخوام به تعداد هیترا اضافه شه.درسته که خودمم تو یکی از فیکشنام هوبی و ته رو شخصیت منفی گردم ولی اینطور نبود که کلا آدم بده بکنم‌شون.تهش میگم دلیلاشون چی بوده و چرا این اتفاقا افتاده و تفکر اون دو نفرو هم میگم.من کلا دوست ندارم چیزی بی دلیل باشه

    حالا وللش بیا برات یه چی بگم

    یه فیکشن میخوام بنویسم ولی نمیدونم چه‌جوری شروعش کنم.همونی که گفتم هرچی از اسکیز و اکسو و بی تی اس هست توش آوردم.یادته؟میخوام بنویسمش ولی نمیدونم چطور شروعش کنم.کویینی هلپ مییییییییی TTTTTTT

  • Q. Moon
    11 June 24، 10:01
    Q. Moon
    #نامجین_بهترینه
    ما هم قصد مخالفت نداشتیم دونگسنگ جان U^U

    به این میگن گودرت نویسنده =>> ولی خداییش گاهی به کاپلایی که ویلنن نیاز داریم؛ خیلی خفن میشه :> مخصوصا که میتونه ریدرا رو هم بذاره تو منگنه
    تو کینگارد از اینا در پیش داریم U_U
    میدونی یکم عجیب به نظر میاد که هم وسواس داشته و هم قاتل بوده.. جورایی ناهمخونه.. نویسنده چطوری توجیه کرده بود اینا رو؟
    وای از اینا دوست دارم =>>> چندوقت پیشم یه کتاب خوندم. اینطوری بود که تا زمانی که برسم به آخرش کلی ایده و تئوری درمورد اینکه کی قاتله کی قراره بمیره و... داشتم ولی رسیدم تهش دیدم شت چه اشتباهی کرده بودم =>>>
    آره دقیقا!! از اینجور معماییا خیلی داستانای باحالی در میاد :> میخوام سعی کنم یه چیز اینطوری از آب در بیارم ولی حس میکنم هنوز برام خیلی زوده! #هق

    هوم میفهمم. ولی راستش نمیتونی جلوی هیتر شدن کسی رو بگیری. بعدم اونی که بخواد از رو "فنفیکشن" و به خاطر نقشی که یه نفر توش داشته هیتر شه، ببخشید ولی عقل درست حسابی نداره. اسمش روشه "فیکشن" واقعی نیست و مشخصا اون کارایی که توش انجام شده، توسط اون فرد توی واقعیت انجام نمیشه!

    خب... سخته بخوام نظری در اونباره بدم... عام.. یعنی چی که نمیدونی چطور شروع کنی؟
  • سوی کویینی
    1 June 24، 17:26
    سوی کویینی

    هوم.عیب نداره

    هوم.منم تو همین شرایطم.واس نت میام بغل پنجره :/

    من تاپم خواهر :)

    نپ تایم خیلی خوب بود عوضی :(

    هوم.منی که تازه از اون حال در اومدم_

    یه فیکشن خونده بودم.توش هوسوک وسواس داشت،تو هفت سالگی هم خواهر نوزادشو کشت هم کسی که بهش تجاوز کرده بود،تهشم یه دختره رو حامله کرد.اون فیکشن خیلی آدمو میساد :))))

    میدونم ولی خب خیلی جاها هست که زیاده روی میکنن.موافقی؟

    منی که اولین کاپلای مورد علاقم نامجینو یونمینو نامگی بودن :))))))

    اصن ربط به سینگل بودن نداره.اصلا حتی بحث هوبی نیست.تو فیکشن جیمین رو خوندی.توش ته یه آدم دیوونه بود.من با این مخالفم.که اعضا رو شخصیت منفی کنم.انگار که دارن هیت میدن

  • Q. Moon
    6 June 24، 20:09
    Q. Moon
    نت آدمو دیوونه میکنه بخدا T^T
    بله گفته بودی عزیز U^U
    عه خوندی اونو؟ :>>
    کوتاه بود ولی خودم دوستش داشتم
    بقول ببرکوچولوم اونموقع خودمم به کاری که جین برای نامجون کرد نیاز داشتم U_U
    وات د.... چرا انقدر.. چی بگم؟ وحشی؟ نمیدونم کلمه ای نیست که چیزی که تو ذهنمه رو توصیف کنه...

    وای نامگی. چه اولینای مناسبی داشتی U^U
    میدونی.. بخاطر جوری که ادم مختلف به "فنفیکشن" نگاه میکنن. مثلا دید من با دید خیلی از کسایی که بعنوان شیپرهای تعصبی کارها رو میخونن 180درجه با هم فرق داره
    ولی با اونی که میگی انگار دارن هیت میدن و اینا موافق نیستم. خودمم خیلی اوقات دلم نمیاد پسرها رو آدم بده کنم یا خیلی دیوونه و ویلن نشونشون بدم، ولی دقیقا به خاطر چیزی که تو میگی نیست و دلیلش فرق داره
  • سوی کویینی
    27 May 24، 17:05
    سوی کویینی

    چرا نبودی خو؟نبودی حوصلم پکیده بود :((((( فعلا رلمم بهم زنگ نزده افسردگی گرفتم

    نگاه کردن درو دیوار چون نمیخواد به روی مبارک بیاره که تاپه_

     

    #نامجین_ایز_ریل

    خو مشکل اینه که نمیان پیش بچم.تو دنیای کاپلی خودشون غرقن :(

    دقیقا.بعد خودکشی هوبی میفهمن که درخواست داده بوده از گروه جدا شه ولی پی‌دی‌نیم قبول نکرده بوده ~_~ بچم خیلی ناراحت بوده.من خودم دلم براش ریش ریش شد TTTT

    میدونم ولی اصل موضوع همینه.چون درواقع واسه انتقاد نوشتم.همیشه نویسنده‌ها همه رو با هم شیپ میکنن و هوبی بچم تنها میمونه.حتی با اینکه سپ اینهمه پرطرفداره ولی درواقع همه هوبی رو یا تنها در نظر میگیرن یا با یه نفر دیگه که ته اکثر فیکشنام معلوم نمیشه بهش میرسه یا نه.فقط دقت کن.حتی خیلیا هوبی رو شخصیت منفی میکنن و یه جوری ازش حرف میزنن انگار یه شیطان واقعیه درحالی که حتی اگه تو فیکشن شیطانم باشه بازم هر چیزی دلیلی داره.من واقعا یکی از دلایلی که عاشق بلک سوان خودت شدم این بود که همه‌چیو گردن هوبی ننداختی.واقعا مردم باید فرق گذاشتن بین اعضا رو تموم کنن.من خودم به شخصه اگه کاپلی بنویسم،همه رو با یه نفر حداقل شیپ میکنم.نمیزارم کسی سینگل بمونه و غصه بخوره.مثل هوبی این داستانم

  • Q. Moon
    28 May 24، 20:49
    Q. Moon
    والا من هی میخواستم بیام ولی خب اینترنتم وصل نمیشد
    فکر کن! حتی اس ام اس هم نمیتونستم بدم!!! داشتم دیوونه میشدم بخدا انگار بجای یه شهر دیگه، دارم تو یه زمان دیگه -عصر پیش از حجر- زندگی میکنم *اموجی راه رونده به سوی دکل های مخابرات و مسئولین elephant-اینگ با چاقویی در دست*

    عی بابا، رابطه و شروع عادت به یه نفر دیگه و توجهاش به خودت، ها؟ U^U
    *مطمئنه که نمیخواد به رو بیاره؟*

    #آره_ولی_زیر_پست_نپ_تایم چون واقعا ریل لایف نامجینه U^U
    هعی.. بخدا هوسوکو میفهمم من تو دبیرستان اینطور شده بودم. یه هوسوک تنها و سینگل به گور با کلی کاپل عاشق دور و برم که همش درگیر خودشون بودن
    هعی زندگی...
    آره منم دیدم، البته بعضی ها هم تهش یه جیگر میندازن بغلش U^U
    ولی خب چون ترکیب "تهکوک+یونمین+نامجین" موردعلاقه اکثریته، هوسوک تنها میمونه.. هعی
    البته برا من فرق داشت :>
    وقتی تازه شروع کرده بودم همینجوری فقط ایده میساختم و نمینوشتم، چون خودم ترکیب "نامجون + سپ +ویمین" دوست داشتم کوکی تهنا بود همیشه...
    **منی که تا حالا دوتا هوبی شیطان داشتم و هر دوتاش هم سپ بوده @-@
    آره دقیقا همینطوره. اکثرا میان جداش میکنن.. البته بشخصه اینطور نیستم که بخوام سرزنش کنم یا چیزی
    ولی خب یه تنوعی هم خوب میشه که این نقشو به جای هوسوک به یه نفر یگه بدن، البته بدون زیاده روی که این دفعه یکی دیگه از پسرا از بوم بیفته پایین #_#
    هوبی این داستان که اصلا... تهش از سینگلی به سه تایی میرسه؛ به این میگن پیشرفت U_U
  • سوی کویینی
    18 May 24، 21:52
    سوی کویینی
    بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

    اوه.پ تو هم بدتر از منی😂

    همون چیزی که مد نظرته.طنابو خیسیو...😈

    زدم زیرش.هنو ننوشتم :`))))))

    میدونی،نامیونمین خیلی خفنه ولی یه مدته که یه فیکشن سپمین ریل لایف مثل کنه افتاده تو جونم

    **** **** ** ****** ** ********** ******************* ***** **** *** *** *** ** *** ***** *** **** ****** **** *** *** ***** ** ***** ****** ********** ***** ****** ** ***** ****** *** *** *** ** *** ** *** **** *** **** ******* **** **** **** *** ****** ******** **** **** * ****** *** ** *** ****** ***** ******** *** ** ** *** *********** *** **** ****** ** **** ************** *** *** ** ***** *** ** **** **** ******** ** *** ***** ******* ** **** *** *** ***** *** ********* ***** **** ****** *** * *** **** ****** *** *** **** *** ******* ******** ******* ** *** ******** * ******** ****** ******* ****** ********* *** *** *** **** **** ****** **** ********** **** **** **** *** **** ***** ***** ***** **** *** *** ***** ** ***** **** *** **** ** ***** ** **** *** **** ********* ********** *** **** **** ****** *** ** **** ** **** **** *** *** *** ***** *** ****** **** ****** ****** *** *** ** ******* **** ** **** ** ****** *** ** ************ ****** ******** *** ****** **** ** **** **** ***** *** ** ***** *** **** **** ** ***** *** ** ****** **** *** *** ***** ** **** *** ** ***** ***

    تا اینجا خوبه؟چه‌طوره؟یکی دیگه هم تو ذهنم هست ولی چون هنوز نمیدونم چه کاپلی باشه فعلا تعریف نمیکنم :))))))

  • Q. Moon
    26 May 24، 12:48
    Q. Moon
    اوه اوه طناب و خیسی!!!
    چیزهای مناسب U_U *نگاه شیطانی*
    بله ننوشتی. منم این چند روز نبودم دیگه قشنگ فرصتو مناسب دیدی و زدی زیرش *اموجی راه رونده به سوی افق*
    حالا چیکار کنیم باهات؟
    نامجین برای همیشه >>>>>
    کی ناراحت میشه که یونگی و جیمین شبا بیان پیشش؟ U_U
    وای بمیرم برای هوبی که دلم کباب شد برای بچممممممم بیا اینجا خودم بهت توجه میکنممممم (T~T) (T~T) (T~T)
    وای بچه بیچاره تنهام :<<<<
    اون قسمت هوسوکش خیلی انگست طوره قلبم شکست برا بچه :>>>
  • سوی کویینی
    14 May 24، 17:39
    سوی کویینی

    یکیم نداریم برامون فیکشن تریسام بفرسته.لعنتی هیشکی نداره :////

    بلرزه.یه مدیرو معاون ریختن سر معلم بدبخت.البته نه اینکه طرف بدش بیادا ولی من اگه معلم شم دوست ندارم حداقل قبل تموم شدن کارم و تعطیل شدن مدرسه کسی به خاک بده منو.البته که کلا کسی نمیتونه این کارو با من بکنه :`)))))

    نامیونمین خیلی گاده لعنتی.من که کراشم روش

    بلی بلی قول دادم 😂😔

  • Q. Moon
    18 May 24، 07:08
    Q. Moon
    من: *درحال نگاه کردن به در و دیوار سایت درحالی که باید امروز پارت دوم کینگکاردو بذارم*
    بستگی داره کاری که میگی چی باشه :>
    لعنتی حتی اسم و تصورشم خفنهههههه!!!
    آره حواسم هست نزنی زیرش U_U
  • سوی کویینی
    13 May 24، 19:16
    سوی کویینی

    آرهخب هر کاری مشکلات خودشو داره ولی بازم به نسبت پاپاراتزیا و ساسنگ فنا ما شغل‌مون ایمن‌تره😂

    اوفففففف.هوا پسش خوبه :`)))))

    جالب؟لعنتی عالیه؟سون سامایی که من روشون کراشم نامیونجین،نامیونمین،نامسپ و سپمین هستن.یه کمم نامتهگی فکر کنم

    عااااحححححح جدیدا کلیدم رو سون سام گیر کرده.بعد دیروز یکی یه وانشات از اکسو بود فکر کنم.برام فرستاد.قشنگ به خاک داد منو.لعنتی هم خیلی اوفففففف داشت،هم یه کم به معلمام بی‌اعتمادم کرد.لعنتی طرف تو کمد پوشه‌ها وسایل بی‌دی‌اس‌ام نگه میداشته.یکی از این معلما و مدیرام نداریم TTTT

    منم بدتر از تو.تو این هفته اگه خدا بخواد میرم اونی که هرچی کاپل از اسکیزو اکسو داشت آورده بودمو مینویسم.قول میدم :`))))))

  • Q. Moon
    14 May 24، 16:41
    Q. Moon
    ایمن داریم تا ایمن🤣🤣🤣

    آه دلم برا نامیونمینش رفتتت بدجوررررر!!!
    چرا ب معلما چ ربطی داشت؟
    شت... همون بهتر ک نداریم لرز ب تنم افتاد با تصورش❄️❄️
    قول دادیا :>
  • سوی کویینی
    12 May 24، 10:01
    سوی کویینی

    هوم.دقیقا منم یه مدت خیلی مکافات داشتم سرش.الان که فیکشن مینویسم واقعا راحت شدم

    نه آخه میدونی،کرمای من اینجورین که فورسام بگم یهو صحنه زاویه دار میشه میره تو...

    آره دیگه.هوا خیلی خوبه اینجا 😂😂😂😂

    نه خدایی من حتی واسه یکی از فیکشنام به سون سامم فمر کردمو هیچ صحنه‌ای براش نزاشتم ولی ننوشتمش :/

    یعنی لیست کارای ننوشته‌مو برات بیارم سرگیجه میگیری -_-

  • Q. Moon
    13 May 24، 08:08
    Q. Moon
    اره بخاطر همین فنفیکشنو دوست دارم ولی خب از ی ورم اینکه کارکترا رو از جایی اورده باشی (سلبریتی، کارکترای کتاب و فیلم و انیمه و...) مشکلات خودشو ب وجود میاره
    ولی هوا اینجا پسه😔😔😔
    سونسام جالب بنظر میاد😀😀😀
    ی نگاه ب لیست خودم بنداز🤣 دیگه چیزی منو سوپرایز نمیکنه😔
  • سوی کویینی
    8 May 24، 19:44
    سوی کویینی

    هوم.به خاطر همین فقط میخوام به توصیف لباسا و رنگ موهاشون رو بیارم :`))))))))

     

    _کرم یهو فعال میشه و میخواد که فورسامش کنه

    _جلوی کرم گرفته میشه :`)))))))))

     

    دقیقااااااااا.اون قسمت خیلی خوب بود :`)))))))

    من به شخصه بیشتر از پنج بار دیدم اون قسمتو هققققققققق :`))))))

  • Q. Moon
    11 May 24، 10:52
    Q. Moon
    من قبل از اینکه شروع کنم فنفیک نوشتن چندتایی رمان معمولی نوشتم و اونموقع خیلی با این چیزای ظاهری گیر بودم
    از وقتی زدم تو کار فنفیک دیگه بیخیالشون شدم کمابیش :>
    هنوزم یه جاهایی سر لباسا حساسیت به خرج میدم ولی دست کم دیگه نیازی به توصیف زیاد چهره و اینا نیست

    *جلو کرماتو نگیر حالا شاید پیشنهادای مناسبی دادن U_U*
  • سوی کویینی
    7 May 24، 13:23
    سوی کویینی
    بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

    هوم.خودم هنو نمیتونم اکسو و اسکیز قیافه‌ای تشخیص بدم ولی به نظرم خوب میشه.حداقل من که تا اینجا به عنوان نویسنده بدم نیومده.ولی ********* ** **** ** ** ****** ** **** ***** ********** ****** **** **** ** *** ******** ** ******* ***** ***** * ******* **** ** ***** **********

    ********** ** ***

    **** *** ***** *** **** **** ***** ********

    **** **** *** ** ***** ***** ****** ******** **** ****** **** **** ******

    ************* **** ***** ** *** ***** ******* ** ***** ****** ******* ***** ** **** ***** ***** **** ****

    *** ***** ******* ****** ****

    هققققققق :`))))))))))

    آ راستی.یادته یه قسمت از ران بود که یونگی یونجی شده بود؟از رو اونم یکی نوشتم :`)))))))))

  • Q. Moon
    8 May 24، 15:58
    Q. Moon
    نیازم نیست والا. اصلا فلسفه "فن فیکشن" همینه که نیازی نباشه دنبال توصیف قیافه و ظاهر کارکتر باشی و یه نفر باشه که هم نویسنده و هم خواننده بتونن راحت تصور مشترکی ازش داشته باشن تا کار رو براشون راحتتر کنه :>
    وقتی خودت داستانو دوست داشته باشی یعنی به خوبی پیش میره! ^^
    کیووووووتتتتتتتت *من اگه از یکی خوشم بیاد*

    شتتتتتت!! اوکی انتظار اینو نداشتم. اول یونگی؟؟؟
    وا.. نامجون بیچاره.. والا منم الان دلم برا نامجون سوخت اون جفت واقعیشه ولی....
    جووون عجب ترکیبی :>>>>

    هعلباتنخندئمکمسر
    وای دقیقا فکر کنم هر فیکشن نویسی که اون قسمتو دیده یه دور به نوشتن سناریو از روش فکر کرده باشه :>>>
  • سوی کویینی
    6 May 24، 10:46
    سوی کویینی
    بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

    ببین کاپلا اینان.البته چون نمیشناسم فقط با اسما میگم خو؟

    نامیونجین،سوهو و هوبی،ویکوکمین،سهون و هان،هیونلیکس،دی‌او و لوهان،ای‌ان و سونگمین

    خودم فکر میکنم خوب شه

    ******* ********

    **** **** **** ** ****** ** ***** * ***** ** ******** **** ******* ******* **** * **** *** ** *** ****** ** ********* *** ******* **** ***** **********

    _وی کرم در درونش میجوشد

  • Q. Moon
    7 May 24، 11:24
    Q. Moon
    وایسا ببینم... سهون و هان؟ یعنی اکسو×اسکیز؟
    وای یکم تو مخم نمیره...
    کیونگسو و لوهاننننننننن.. تا حالا این شیپو حتی تصور هم نکرده بودمممم :>>>
    ولی چیز کیوتی به نظر میرسه ^^
    هولی مولی... میدونی آدم با خوندن این یه ذره ای که میگی دلش برای یونگی میسوزه ولی کنجکاوم میشه که خب حالا چطوری قراره روابطشون درست شه و با هم کنار بیان :>>
  • سوی کویینی (سورن سابق)
    5 May 24، 15:19
    سوی کویینی (سورن سابق)

    هوم.خیلی سخته کاپل پیدا کردن.مخصوصا اینکه هنوز نمیدونم چطور بغیه رو بیارم تو داستان :////////

    هوم.یه مدته یه تریسام اومده تو ذهنم.کلی کاپل داره.الان اونایی که یادمه ایناس:

    نامیونجین،ویکوکمین،سوهو و هوبی،هیونلیکس

    فقط اینا یادمه.کاپلاس لعنتی خیلی زیاده ://////////////

    هنوز باورم نمیشه خودم میخوام بنویسم.ولی بازم میخوام امتحان کنم

    راستییییییییی یه نامیونجین امگاورسم تو ذهن‌مه موندم بنویسم یا نه

    چه کنممممممممممم TTTT

  • Q. Moon
    6 May 24، 07:17
    Q. Moon
    ایناس که بده بخدا
    من خودم برای کار بعدی یکم دردسر دارم چون هم تعداد کارکترا زیاده و هم کاپلا (تقریبا 6تا کاپله)
    و جدای از داستان اصلی و ماجراهاش، باید به اینکه هرکدوم از این کاپلا چطور بیان تو داستانا و کارکترا چطور با هم آشنا و عاشق یا رفیق بشن و اینا رو هم اوکی کنم :>
    اوه اوه!!! عجب ترکیبی!! اولی کاپل adult child میشه پشمام :>>>>
    وای وای ویکوکمین دوست میدارم T^T
    هیونلیکسسسسسس *اشک شوق میریزد*
    این چند وقته انقدر ادیت قشنگ و خفن از هیونلیکس دیدم که دارم تب میکنم براشون بقودا
    امتحان کن بخدا لذتی عجیب تو نوشتن هست... دست کم برای من :>>
    وای امگاورس :> چند وقته هوس کردم، ولی نه چیزی دارم بخونم.. نه خودم حس نوشتنشو دارم
    بنویس برامون فبض ببریم T^T
  • سوی کویینی (سورن سابق)
    3 May 24، 17:37
    سوی کویینی (سورن سابق)

    وای تو چقد منی.هم راجع‌به کانالا و هم اینکه منم هوبیو فقط با یونگی و جیمینو تهیونگ شیپ میکنم.و همینطور با سوهو :))))))))

    تو کاپل سکرت ننویس.حتی فکرشم ترسناکه

    _وی خودش سکرت نوشته ولی تاحالا نخونده

    بلی بلی.مانهوا؟اسم مانهواعه چی بود؟لینک دانلود شو داری؟مینویسم مینویسم

    هوم؟من چرا ندیدم؟ :(((( ولی باحال میشه ها

    _همچنان اون استیکر خنده شیطانی

    هوم.من این دوتا رو از سریال افسانه روباه نه دم شیپ میکردم.به‌نظرم زوج کیوت و خفنین.کلی هم سر این سریال مومنت دادن :))))))))

    ولی خو بازم به جز اینا درگیر یه فیکشن دیگه هم هستم باز.اونم نمیدونم چیکار کنم چون فقط نامگیش در اومده

    حالا که فکر میکنم چقد فیکشن دارم ://///////////////

  • Q. Moon
    4 May 24، 16:37
    Q. Moon
    وایسا!! با سوهو؟ لایک... کیم جونمیون سوهو؟
    راستش من خیلی گروهای دیگه رو با هم شیپ نمیکنم.. یعنی.. اعضای گروهای مختلفو با هم... اه آقا منظورو نمیتونم درست جمله بندی کنم لطفا متوجه باشین چی میگم :>>>
    چرا که نه؟ U^U
    اتفاقا چندتایی در نظرم هست باید ببینم کی به شکل بلای آسمونی نازلشون کنم U_U
    عام.. فیکشن "مانهوای خالی" منظورم بود :>

    وای از سریال! عالی... من انقدر سریال ندیدم که... البته همون موقع هم زیاد پیش نمیومد کسی رو شیپ کنم تو سریال
    بجز وقتی که با دیدن اکسو نکست دور، بیشتر عاشق شیپ بکهیون و سهون شدم سر اون صحنه که روی مبل رفتن رو هم :>>>>>>>

    دست یاری میدهم با تو که همه نویسنده ها وضعمون همینه :>>>
    بخودمون میایم میبینیم کلی ایده نانوشته داریم که نمیتونیم اصلا بینشون انتخاب کنیم که بعدی بریم سراغ کدوم!!!!
  • سوی کویینی (سورن سابق)
    2 May 24، 12:03
    سوی کویینی (سورن سابق)

    بلی بلی :`)))))))

    از کارای sh.s من منتظرم فصل دوم آلفام

     

    هوم.بزار یه اعترافی کنم.من به شدت گشاد تشریف دارم و همه کانالایی که میزدم واسه فن‌پیجی که قبلا توش بودم،یادم میرفت پارت بزارم.پس کلا بیخیال منتشر کردم کارام شدم

    خب ببین.من یه فیکشن دارم که کاپل اصلیش کوکمینه.و کاپلای دیگش ویهوپ و سکرتن (#کرم‌ریزی)

    یه فیکشن دیگه هم دارم که کاپل اصلیش تهگیه.و کاپلای فرعیش هوپمین و نامجین.و کوکی‌ای که با فلیکسه :))))))

    پس هردوشونو به یه اندازه تجربه کردم.و اینکه،تریسام این سه‌تا رو دوست ندارم چون کوکیو با هوبی شیپ نمیکنم :((((((((

    خلاصه که،فکر کنم تا اونجایی که نوشتم هوپمین بد نباشه ولی ببینم چی میشه :`))))))

    و تو این کارم لی دونگ‌ووک و کیم بوم رو هم با هم شیپ کردم:`))))))

    #نیازمند_اون_استیکر_خنده_شیطانی

  • Q. Moon
    3 May 24، 16:54
    Q. Moon
    هوممم.. آره اونم شنیده بودم که بچه ها دنبالشن ولی اون "نیو بگینینگ" انگار داره دیوونشون میکنه چون قشنگ همهههه منتظرشن :>>>

    وای منم، چندتایی چنل تو تلگرام دارم که همه رو تا یه جای فعالیت داشتم ولی به ماه نکشیده ول کردم و بستم چنلو چون واقعا حوصلم نمیکشه!!
    البته خب اینم هست که همه شون برای تفریح بودن بخاطر همین خیلی خودم رو وادار نمیکردم... ولی خب اینجا فرق میکنه :>>> 3>
    کرم نریز بچه :>>> یاد میگیرما U_U
    ولی جدای از شوخی، شاید بعدا یه کاریو با کاپل یا ژانر سکرت گذاشتم :>>>> چند وقته تو فکرشم ولی خب میدونم تو کامنتا اسپویل میشه همش چون کسایی که خوندن میان میگن کاپل یا ژانر سیکرت چیه :>
    تهگییییییی... من با مانهوا عاشق تهگی شدم :> تو فکر بودم بعدا بیشتر بنویسم. تو هم بنویس که تهگی شیپرا تشنن تشنه U_U
    کوکی با فلیکس شت :>>>>>>> کوکلیکس! فقط کامنت "هیونگ" کوکی برای فلیکس!!!!!!
    هوم اینم نقطه نظریست... راستش من نمیتونم هوبیو تو شیپای زیادی تصور کنم.. فکر کنم تا حالا به هیچی جز هوپمین و ویهوپ و سپ فکر نکرده باشم :>
    البته شاید یه کوچولو هم نامهوپ.... نمیدونم اینو واقعا
    ببین چی به داستانت میچسبه در هر صورت میترکونیش U^U
    لعنتی تو هم مثل ستی دستت به شیپ سنگین میره هااااااا :>>>
    چه شودددددد!!
  • سوی کویینی (سورن سابق)
    1 May 24، 21:36
    سوی کویینی (سورن سابق)

    #ستاد_گرفتن_زوری_فصل_دوم_لول‌آپ

    هرکی تو این ستاد شرکت نکنه از ما نیست :`))))))))

     

    عااااااا راستی کویینی،منم یه جینجون شروع کردما.منتها امگاورسه.کاپل اصلیش تهگی‌ه.و از اونجایی که هم کوک،هم جیمین و هم هوبی توش آلفان،نمیتونم انتخاب کنم که هوپمین باشه یا کوکمین ://///

  • Q. Moon
    2 May 24، 09:24
    Q. Moon
    میبینم که از هشتگ شبیه مال خودم بر علیه خودم استفاده میکنین... قصد شورش علیه سیا دارین؟ درست فهمیدم؟ U_U
    اون روز ذاشتم با خواننده های Sh.S حرف میزدم.. اونام مرده بودن که فصل دوم نیو رو بگیرن.. فکر میکردم من همچین مشکلی ندارم یهو یادم اومد چقدر شماها منتظر لول آپ دو موندین :>>>>

    ای جااااننننننن!!! به به!!
    وای یعنی هر چی بیشتر میگی بیشتر دهنم آب میفته
    فکر کن! تهگی و جینجون اونم امگاورس :>>>>>>
    میتونی با یاری خدا سه تاییش کنی U_U
    یا اینکه هر دو تا کاپلو توش بذاری :> مثلا کوکمین باشه بعد جدا شن هوپمین بشه یا برعکس
    ولی اگه حتما باید یکیو انتخاب کنی، اونی که کمتر نوشتی رو انتخاب کن یه تنوعی بشه جیگر خودت و خواننده هات حال بیاد :>
  • Nina
    7 April 24، 23:00
    Nina

    #منم _منتظر _فصل _دو لول اپ _هستم

    #منتظران_فصلدو_لول اپ.

     

     #لول_آپ_اسطوره_ای_در_قلب_ما

    منم با شمام دوستان مسواک کوکی و یامی عزیز.

    #سیا اونی_ ما تا هر چقدر_ بخوای_ برای فصل _دوی لول اپ_ صبر _میکنیم

     

     

  • Q. Moon
    8 April 24، 10:26
    Q. Moon
    وای چرا انقدر تعدادتون زیاده؟
    من چطوری در برابرتون بایستم حالا؟
    تازه به جز شما
    همین دیروزم یکی دیگه تو چنل داشت میگفت فصل دو لول آپو میخواد :>>>
  • سوی کویینی (سورن سابق)
    18 February 24، 12:43
    سوی کویینی (سورن سابق)

    من برعکس تو اولین جینجونی که خونده بودم فیکشن آگوست دی بود.یه فیکشن جنایی دهن صاف کن که سپ‌ش مارو مورد عنایت قرار داد.نوشته بود نامجین ولی یهو جینجون شد برگام ریخت :////// کوکوی هم بود.خیلی خفن بودددددددددد

    استراحت کن کوئینم :))))))))

    کیوتچه منننننننننن 😍😍😍😍

  • Q. Moon
    21 February 24، 08:56
    Q. Moon
    آگوست دی... اسمش آشناس ولی چرا یادم نمیاد؟...
    یهویی اتک زد سوپرایزتون کنه U_U
    از تعریفات مشخصه از اونا بوده که نمیشه از خوندنش دست کشید :>>
    چشم چشم T^T
    رفتم که برم به استراحت *اموجی راه رونده به سوی افق*
    بوس بهتتتتتتتت 3> 3> 3>
  • سوی کویینی (سورن سابق)
    13 February 24، 17:42
    سوی کویینی (سورن سابق)

    منم دلم تنگولیده بود :`))))))

    آره.نوتی کوالا رو خوندم.خیلی خوب بود :`)))))))

    شکسته شدن قلب_

    اوکی.منم از این به بعد اسم‌مو میزارم سو ی کویینی :`))))))

  • Q. Moon
    17 February 24، 08:55
    Q. Moon
    کیوت بچه :>>
    اون اولین باری بود که من جینجون میخوندم و بخاطر همین متفاوت بود برام
    خیلی دوسش داشتم چون شخصیت نامجون نسبت به خیلی از چیزایی ک قبل از اون خونده بودم متفاوت بود :>>>♡
    نشکنه قلبت توروخدا من میمیرم T^T
    یکم بم وقت بدین بخدا دهنم سرویسه این چند وقت..
    کیووووتتتتتتتت :>>> ♡♡♡♡
    من به فدای تو سوی من ^^♡
  • سورن
    12 February 24، 03:04
    سورن

    من اومدمممممممممممممممم

    کویینی جونم خوبی؟چه خبر؟چی کارا میکنی؟دلم واست تنگیده بود

    هوم.نامجین باحاله اما تاحالا جینجون خوندی؟ :`)))))))

    عااااااااااح باز دلم نمیخواد زر بزنم

    اوکی مای کوئین.من قراره ایتا بریزمو آیدی‌مو بدم بهت تا هرچقد حرف باشه با‌هم حرف بزنیم

    دوست‌دار تو

    سو_

    وقتی انقد گشادی که حال تایپ کردن کامل اسم‌تم نداری_

  • Q. Moon
    13 February 24، 08:28
    Q. Moon
    خوش اومدیی زیباااااا
    بله بله، حالا که اومدم و کلی کامنت ازت دیدم حتی بهتر هم شدم U^U
    من دلم میتنگوله همیشه T^T
    - اتفاقا خودم تو فکر جینجون بودم :> تو یکی از کارام این دو تا باهمن ولی هر چی فکر میکنم راه نداره نامجون بتونه تاپ شه T^T
    و آره خوندم، یکی از کارای ددی جینجونه :> فکر کنم اسمش naughty coala بود.. خیلی کیوته :>

    چرا چرا!! هر چی دل تنگت میخواد بگو به من T^T
    پ.ن: ببخشید میدونم این مدت نیستم تند تند کامنتا رو جواب بدم ولی بخدا نمیرسم...

    ایتا؟.. ایتام همش رو حالت آپدیتینگه.. چیز دیگه ای نداری؟

    سو هم قشنگه ها :> از این به بعد مای سو صدات کنم؟ T^T
  • .yami.
    5 February 24، 22:25
    .yami.

    باشهههههههه

    همین 'شاید' هم واسه من زیادیه

    قربون سیاااااااا

    #چسب_زخم_قلب

    بوسسسسس بهتتتت

     

  • Q. Moon
    6 February 24، 13:59
    Q. Moon
    کاش لااقل این همه دارم طولش میدم خراب نکنم و فصل دوش خوب بشهههههه T^T
  • .yami.
    5 February 24، 01:28
    .yami.

    سیااااا 

    میدونم پرروعم هااااا

    ولی بنظرم واسه تابستون من دلمو صابون بزنم واسه فصل دو؟

    بخدا من گناهم 

    این عشخ منه..قشنگ منه 

    تو سایت فضاییا هم منتظرشن هااا

    بعد تو کامینگ سون هم که نوشتی هوبی و ته ته هم میان من دیگه رد دادم 😢

    قربونت بچسبونم؟🙃

     

  • Q. Moon
    5 February 24، 12:04
    Q. Moon
    والا نمیدونم.. واسه تابستون برنامه دارم یکم خودمو جمع و جور کنم برم دنبال کار
    اگه اون وسط تایم خوبی برای نوشتن داشتم.. شاااایدددد**
    ببین تاکید میکنم *شاید*
    میدونم میدونم.. خودمم ایده فصل دو رو دوست دارم ولی الان واقعا وقت نمیکنم T^T
    #هیق #قلب_شیکسته
    چشم قشنگم وقت خوب گیر بیارم میرم سروقتش T^T
  • .yami.
    4 February 24، 01:36
    .yami.

    اهم اهم...به نام خدا 

     

    #we_are_منتظران_level up (وقتی بلد نیستی ولی میخوای زر بزنی)

    # level_up_s2

    # تا_لول_آپ_نگیریم_اروم_نمیگیگیریم

    #لول_آپ_بهترین_بهترینان

    #منتظر_فصل2_لول_آپ_هستیم!

     #لول_آپ_اسطوره_ای_در_قلب_ما
     

    -نوشته شده توسط "مسواک کوکی" و"یامی"

     

    #حمایت_حمایت😶✌

  • Q. Moon
    4 February 24، 16:42
    Q. Moon
    اهم اوهم.. یاخدا بفرمایید

    #منتظر_stay_حالا_حالاها T^T

    #my_level_is_down

    #دایناسور_میگه_آروم_بیگیگیر

    #نویسنده_لول_آپ_قوربان_شوما

    #بنده_دستم_از_نوشتن_قاصر_است

    - پاسخ داده شده توسط "سیا"

    #رحم_رحم_مروت T^T
  • سورن
    2 February 24، 16:07
    سورن

    شرمنده نبودم کوئینی جونم :`)))))

    آههههههههههه امروز تقریبا چهار تا فیکشنو تموم کردم.دیروزم دو قسمت نیم هوانگو آنلاین دیدم.اصن چقد من درس میخونم اوفففففف :///////

    کوئینی اون همه راجب آیدم زر زدم که بنویسیش :((((((

    خودم الان یکیو تازه شروع کردم.کاپل اصلیش کوکویه ولی نامجینو مینویونم داره :)

    کوئینی ولی میدونستی من زیاد بخوابم سرگیجه میگیرم؟ در این حد منطقی :)

    چقد چرتو پرت بی‌بط به‌هم گفتم.زود باز بهت سر میزنم.قول میدم کوئینی جونم :)

  • Q. Moon
    3 February 24، 08:38
    Q. Moon
    دشمنت شرمنده سورن من
    چطورییییی؟ چه خبرا این مدت چه ها کردی؟ T^T
    واو!! عجب رکوردی من نهایتا تو یه روز دو تا فیکشن فول خونده باشمممم.. معمولا تو این دوره هر کاری از درس خوندن راحتتره
    شیرینتر بودنش به کنار :>>>
    هاااه!! نامجین گاده میدوستم :>>
    منم از یه حد خاصی بیشتر بخوابم همش گیج میزنم! انگار مغزم قفل میکنه کل روز دیگه نمیفهمم دورم چه خبره و چیکار میکنم
    همینقدر منطقی :>>>
    رو قولت حساب میکنمااا.. مراقب خودت باش قشنگم!! ^^
  • سورن
    24 January 24، 18:15
    سورن

    منی که امروز فهمیدم چندساله کمبود خواب دارم_

    کویینی جونممممممممم،عزیزمممممممممم،عخشمممممممممم

    یه کاریش کن دیگه.خیلی دوست دارم ببینم با قلم تو چطوری میشه

    و آره.نامجون بهترین شخص واسه لیدری بی‌تی‌اسه.اصن اوففففففففذبهپربتپرلنذزتنربغ

  • Q. Moon
    24 January 24، 21:08
    Q. Moon
    وای کم خوابی بده....
    کلا خواب پدیده ی عجیبه من همیشه درگیر اینم که زیاد نخوابم چون گیج و منگ میشم نمیفهمم دورم چه خبره
    ولی بعضی روزا -مثل امروز- اگه حالم خوب نباشه یا هر چی فقط خواب جوابه. باید گیج بودنشو تحمل کنم T^T
    جانم عزیزمممم، قشنگمممم، گوگولمممم؟!
    چیو با قلم من میخوای ببینی مادر؟ T^T
    نامجون رو خدا برگزید از میان این همه خوبان U_U
  • سورن
    14 January 24، 15:42
    سورن

    دقیقا.نامجون با اون آی‌کیوش باید یه دکتری،چیزیم میشده در کنار لیدری بی‌تی‌اس

    هوم.رمان توعه.همش من دارم حرف میزنم،خودتم بگو

    هوممممممم.باشه.بزار ببینم میتونم.امیدوارم بشه T_T

  • Q. Moon
    21 January 24، 00:08
    Q. Moon
    ولی لیدری بی تی اس بهترین سرنوشتی بود که میتونست گیرش بیاد ^^
    چی بگم بچه؟ والا انقدر هنوز از امتحانا گیجم که نگم..
    وقتی رسیدم خونه جوری گرفتم خوابیدم که مرده توی قبر نخوابیده
    و بعد از یه روز و نیم خواب.. هنوزم خسته و کوفتم
    و کلی کار دارم بدبختانه :>
  • سورن
    13 January 24، 19:27
    سورن

    هوممممممم

    نامیونمین.خیلی باحال میشه.بعد جینو کوکی چی؟اونا رو هم میاری؟

    اینم میشه.ولی خب نامجون حقیقتا فکر کنم خرخون بوده که آی‌کیوش صدو چهلو هشته.اینطور فکر نمیکنی؟ :`)))))

    خیلیییییییییی کصافت و خیلیییییییییی قشنگ بود.مترجماش اسماشون عاطفه و نیاز بودن.خیلی خوب بود.لینک‌شو ندارم ولی پی‌دی‌اف‌شو دارم.اگه یه‌روز سروش ریختی برات میفرستم

  • Q. Moon
    14 January 24، 00:19
    Q. Moon
    از اون آیکیو بالاخره یه استفاده ای باید میشده یا نه؟ :>
    جین و کوکیو کجا و چطوری میخوای؟
    اوه. یکی از اون سایتایی که بهت گفتم یادته؟ که ریدرا فیکایی که فکر میکردن خوب بوده و دوست داشتن رو میذاشتن؟
    اگه دوست داشتی میتونی بدی اونجا بذارن که بقیه هم بتونن بخونن :>
    صد البته با ذکر نام مترجما!
  • سورن
    13 January 24، 08:00
    سورن

    هوممممم.تریسام میدوست.مخصوصا نامیونجین و نامیونمین.حیف که تاحالا این کاپلا رو پیدا نکردم

    هوم.مگه قرار نبود ته دستیار معلم باشه؟نامجون که داداش کوچیکه ته هست هم بشه بچه خرخون مدرسه

    حالا با همه اینا مینویسیش؟ :`))))))

    هوممممممم.یه دونه سون سام اسکول‌لایف خونده بودم.خیلیم قشنگ بود.کلاس ویرجین.جلد دوم‌شم نمیدونم اومده یا نه.ولی لعنتی کثافت‌ترین رمانی بود که خوندم.فکر کن دوهزارو هشصد صفحه بودو میخواستی سانسورش کنی فکر نکنم بیشتر از شیشصد،هفتصد صفحه میموند(البته اگه شوخیا و بازیا و اینا رو هم حساب کنی)ولی موضوعش بی‌نظیر بود.نکته‌هایی توش بود که از همچین رمان کصافتی انتضار نمیرفت.اسمش کلاس ویرجین بود.حالا اینو نگفتم موضوع داستان منو بفهمی.مال من کلا فرق داره با این ولی گفتم قشنگه.دوست داری بخون

  • Q. Moon
    13 January 24، 11:52
    Q. Moon
    من دقیقا تریسام موردعلاقه ای ندارم... ولی نامیونمینی که گفتی رو دوست داشتم =>
    خفن میشه!
    فکر کن جیمین بین یه نامجون گنده و یه یونگی گنگ! میقام T^T
    خب بازم همون میشه دیگه! ته به عنوان دانش اموز نمونه اون درس میتونه دستیار هوبی باشه، نمیتونه؟
    ولی چرا نامجون انقدر خرخون کلاس بودن بهش میخوره؟
    تا حالا نشنیده بودن اسمشو حقیقتا... وای دوهزار صفحههههه!! حتی نمیتونم تصور کنم این همه حجمو برای فیک T^T
    راستش انقدر زیاد نمیخونم.. ولی اگه لینکشو داری بفرست لطفا. شاید یه روز نظرم عوض شد و به فیکای طولانی رو آوردم :>
  • سورن
    10 January 24، 17:03
    سورن

    بلی بلی

    تریسام یا سون سامم بخوای دارما :`)))))))

    ولی الان فهمیدم که سناریو مشکل‌داریه اینی که گفتم

    آخه تو دبیرستان هردرس یه معلم داره :////

    بیا بگیم هوسوک معلم ادبیات یخ دبیرستانه که همه دانش‌آموزاش میخوان زبان بخوننو با هوسوک لجن (با اینکه روش کراشن) و بغیه‌رم گفتم دیگه

    منم کانسپت معلم دانش‌آموزو دوست دارم.دارم سعی میکنم یه سون‌سام اسکول‌لایف بنویسم :`)))))

  • Q. Moon
    12 January 24، 10:55
    Q. Moon
    شت منم دو سه تایی تریسام دارم ولی فکر نکنم حالا حالاها بتونم روشون کار کنم #هیق
    اوه شت! راستی اصلا به این نکته دقت نکرده بودم... ولی خب بازم اینطور نیست که نشه یه جوری همیشه تهیونگو بش چسبوند
    مثلا بقول خودت هوسوک دبیر ادبیات باشه، و تهیونگ نامبر وان اون درس باشه تو دبیرستان، میتونه برای همه کلاسا کمک دستش باشه :>
    (جاست پیشنهاد. جدی نگیر!)
    شت شت شت! سون سام اسکول لایف =>>>
  • سورن
    9 January 24، 11:37
    سورن
    بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

    هوم

    آخه بدبختی یکی دوتا نیستن که

    مثلا باید یه صفحه تایپ کنم ://///////

    خب بزار بگم یگیو

    **** **** ** ** ***** ********** **** **** ** *** ******** *** ************** ****** ***** *** *************** *** ***** **** *** ** ****** **** **** ******** ******* ** ** ** ***** ********* **** ****** ******* ***** **** ********** ** **** **** *** ******** ***** ** *** ***** ** ******* ********** ** ******** **** **** ** **** *** *** **** ******* ** **** ****** ****** ********* ********** ** *** **** **** ****** **** **** ****** **** ****** ***** **** * ***** *** *** ********* ****** ***** ***** * ******** * ***** ** ** ***** **** **** ******

    عااااااااااااه مغذم رید.اینو از بین صدتا سناریو در آوردم ://////

  • Q. Moon
    10 January 24، 12:46
    Q. Moon
    خب خب خب =>> چی میبینم اینجااا؟!!! :]]
    اولا که انتخاب کاپل 100000 از 10!!
    چون کاپلایین که زیاد نوشته نمیشه توجه جلب میکنن اینا :>
    و آه، خود کانسپت معلم و دانش‌آموزم هرچی از جذابیتاش بگم کم گفتم😔😔
    اون نامگی اون وسطم که تیتیتاسخاثمزتسمخیحدی
    و البته بسته به اینکه چه ماجراهایی بینشون اتفاق بیفته خیلی میتونه قشنگ بشه :> ژانراش جذاب بنظر میاد ^^
    به به اوستاد U_U
    سناریوهای دیگه چیه شیطون؟ U_U
  • سورن
    7 January 24، 14:51
    سورن

    نه ندارم :(((((((

    وی اشک‌هایش را پاک میکند_

  • Q. Moon
    7 January 24، 19:53
    Q. Moon
    ایح خب حیف شد که :((
    همینجا نمیشه ینی؟...
  • سورن
    2 January 24، 12:32
    سورن

    نه تلگرام ندارم :(((((((

    ولی سروش دارم.اگه داری تو هم آیدی‌مو میدم :`)))))

  • Q. Moon
    2 January 24، 16:04
    Q. Moon
    والا منم سروش ندارم... ایتا یا روبیکا نداری؟
  • سورن
    31 December 23، 15:52
    سورن

    دقیقااااااااا

    من فکر کردم جیمین الان به کوک میگه جلو گل کلاس استریپ دنس بزن

    گفت باهام قرار بزار.کوکم از خدا خواسته ://////

    ولی این فیکشن خیلی کیوت بود :`))))))

     

    راستیییییییییی

    میشه یه خواهشی کنم؟

    من چندتا ایده دارم اما نمیدونم کجا باهات به اشتراک بزارم.میشه راهنماییم کنی؟ :)))))

  • Q. Moon
    31 December 23، 17:46
    Q. Moon
    حیحی... آره دیگه
    خر بودن دوتاشون! به جای این همه دهن سرویسی میتونستن از همون اول فقط بگن دوستت دارم
    ولی تصمیم گرفتن نامگی و بقیه و خودشون و ما رو دلفک کنن :>
    عزیزم چرا از خداش نباشه؟! U^U
    هییییق مرسیییی T~T

    جانمممممم
    البته عزیزم راحت باش
    هوممم.. تلگرام داری؟ اگه آره و مشکلی نداری اونجا چت کنیم، آیدیتو کامنت کن
    نگرانم نباش میتونم سانسورش کنم بقیه نبینن :> یوهاها U^U
  • سورن
    22 December 23، 15:23
    سورن

    حاجیییییییییییی این عالیییییییییییی بوووووووووووووووووددددددددد

    میشه از نامگی بازم بزاری؟عاشق این کاپلم.و راستی،یکیم بزن پس کله کوکمین از طرف من انقد ما رو حرص ندن :`)))))))))

  • Q. Moon
    23 December 23، 10:13
    Q. Moon
    حیحی قابل شوما رو نداشت U^U
    والا بازم نامگی تو برنامم هست ولی فعلا نمیتونم خیلی فعالیت داشته باشم #هیق T^T
    وای خدا خیر نداده‌ها دهنمونو واسه گفتن یه "با من قرار بذار" سرویس کردن -_-
    ولی دوسشون داشتم کیوتای احمقو :>
  • Your.baby.tiger
    1 August 23، 16:18
    Your.baby.tiger

    ایا فقط منم که فکر میکنم این زیادی کیوته؟

    یا واقعا زیادی کیوته؟ 😔

  • Q. Moon
    1 August 23، 16:26
    Q. Moon
    اصولا کیوتا همه چیزو کیوت میبینن U-U
  • Your.baby.tiger
    1 August 23، 16:07
    Your.baby.tiger

    Its your baby tiger 

    Im here 

    Jtskydkydjgdjykhdykfyk 

  • Q. Moon
    1 August 23، 16:12
    Q. Moon
    دیدمت ببر کوچولوی خودم :)))
    ملدذیخهبترمسنبرئ
  • Baby Bunny
    25 June 23، 14:37
    Baby Bunny

    بیبی من چرا اینجا.. تو این پست که مث خر عاشقشم کامنت نداده بودم:)؟!

     

  • Q. Moon
    25 June 23، 15:10
    Q. Moon
    عهههههههه.. جالبه که هنوز هم پستی هست که براش کامنت نذاشته باشی :))
  • F/A
    4 June 23، 11:29
    F/A

    واقعا یکی از باحال ترین فن فیکشنایی بود که تاحالا خوندم

    قوه ی تخیلت واقعا تحسین بر انگیزه

    داستان قلم ایده پردازی همش عالی بود

    امیدوارم بازم از اینجور داستانا بنویسی

  • Q. Moon
    4 June 23، 11:58
    Q. Moon
    به به ریدر جدید میبینم
    خوش اومدی به سایت خودت بیبی ^^
    مرسیییییی لادلی :) باحالی از خودتونه :))
    امیدوارم کارهای بعدیم هم به همین اندازه براتون جذاب باشه 3>
    ممنون برای نظرت عشق!
  • love myself
    3 June 23، 20:39
    love myself

    نویسنده عزیز:
    سلام

    در واقع دو هفته پیش خوندمش و بخاطر حس تنبلی و مشغولیت درسی نظری ندادم

    ولی باید بگم که یکی از هیجان انگیزترین فیکایی بود که خوندم
    پس ازت خواهش میکنم 

    هر وقت تونستی بازم این مدلی بنویس
    بیصبرانه منتظرم
    *-*
    من بازم از اینا میخوام 
    من بازم خیلی از اینا میخوام

    با آرزوی موفقیت و آرامش.

    (پی نوشت: واقعا یکی دیگه از اینا میخوام =.=)

  • Q. Moon
    3 June 23، 20:47
    Q. Moon
    سلام به روی ماهت عزیزم T^T
    خوش اومدی به سایت 3>


    راستش فصل دو لول آپ تو راهه ولی خب فعلا درگیر امتحانات و کنکورم :))
    ولی چشم سعی میکنم بازم از این مدل کارها بدم ^^

    مرسی از نظرت بیبی 3>
  • Red
    10 May 23، 04:13
    Red

    راستی تو قسمت لیست کار های آینده کامن گذاشتم میشه یه نگا بندازی چون زیاد زورم میاد اینجا بگم 

    قشنگ من تورو دوست خودم میدونم با این که ندیدمت اما انرژی خالصی و امیدوارم ببینمت 

  • Q. Moon
    10 May 23، 04:45
    Q. Moon
    نگران نباش برای همه کامنت‌ها برام نوتیف میاد همه رو میبینم
    چیزی گم نمیشه 😉

    دوستی از چشم نمیاد، از قلب میاد.. نیازی نیست همو دیده باشیم، همینکه انرژی همو حس میکنیم، دوستیم 💙✨
    ولی منم امیدوارم یجایی یجوری ببینمت شنل قرمزی من :)❤️
  • Red
    10 May 23، 02:31
    Red

    داشتم برا امتحان فردام میخوندم اومدم دیدم جواب دادی مرررسی زیبا 

    یعنی میام میکنم انقدر زود جواب دادی حس اینکه تو چت دوستت  انقدر با شعور  و برات ارزش میزاره که زود سین میکنه گرفتم بعد از مدت ها دوست و رفیق فیک داشتن ): ممنون به داشتن دوستای واقعی تو زندگیم امیدوارم کردی 

    منم برات آرزو موفقیت میکنم و امیدوارم آخرین کنکور و بهترین کنکوری باشه امسال دخترم فایتینگگگگگ

  • Q. Moon
    10 May 23، 02:57
    Q. Moon
    من همیشه از دیدن پیام هاتون ذوق میکنم.. نمیشه با این ذوق دیر جواب داد، میشه؟ :)
    روابط الکی همیشه و همه جا هستن.. اما ارزش اون تک و توک رابطه قشنگ و واقعی رو بیشتر میکنن.. امیدوارم دوستای بهتری پیدا کنی✨
    همچنین برای تووووو لاولی 3>
  • Red
    9 May 23، 22:26
    Red

    ببخشید دارم دوباره پیام میدم فک کنم پیام قبلی که فرستادم نیومد خلاصه اش این بود که گفتم سال اول پس ترمیم معدل برا من نیس چون الان باید نهایی شرکت کنم ولی چون خوب عمل نکردم برا کنکوری خوندن دارم به سال بعد فکر میکنم 

  • Q. Moon
    9 May 23، 22:30
    Q. Moon
    ایتس آلرایت بیبی.. گرفتم پیامتو :))
    ولی برای بار دوم هم میگم..
    تو میتونی لاو، فایتینگ 💪💙✨
  • Red
    9 May 23، 22:23
    Red

    نه بابا ترمیم معدل نمیشه ثبت نام کنم سال اول و الان باید نهایی اصلی رو بدم اما چون تو بعًی درسا ضعیف بودم استرس نمره رو داشتم در کل امسال یه سری مشکل به وجود اومد از اول سال که نشد اون طوری که باید کنکوری کار کنم و از الان دارم به کنکور بعدی ام سال دیگه فک میکنم و فقط ازت میخوام برام دعا کنی نمره نهایی اوکی بگیرم:)❤

  • Q. Moon
    9 May 23، 22:29
    Q. Moon
    اووووه😯😯
    خب پس امیدوارم تو امتحانای اصلیت بترکونی که دیگه اصلا نیازی به ترمیم نداشته باشی 😉💙✨
    تو از پسش بر میای لاولی
    به خودت ایمان داشته باش
    فایتینگ :)
  • Red
    9 May 23، 21:19
    Red

    سللللام بر توی ای ماه قشنگم 

    با شنل قرمزی خیلی حال کردم ممنون ازت بابت توصیه هات 

    و این که اره بابا خیلی خفن بود اما شرمندگی چرا ازت طلب که نداریم بابا 

    هر وقت تونستی ادامه بدی اوکی سخن بعد اینکه به نظرم ترجمه کن بعضی از فیک هارو ارمیای بین الملل لذت ببرن 

    راستی زیبا من امسال کنکوری ام و تو هم هستی پس حرف میفهمی دوستم با نمره ۱۸ رفته ترمیم کرده و من استرس گرفتم برا کنکورم علاوه بر این اگه پیراپزشکی نیارم نمیتونم برم  نه این که بخوام یه سال وایسم فقط میخوام بیشتر بخونم که یه رشته خوب شهر خودم قبول شم و با توجه به آخرین ترازم احتمالا خیلی دور قبول میشم خوزستان مثلا  نظرت ترمیم معدل و کنکور با هم

    سخت نیست 

    راستی من رشته نپرسیدم اگه دوست داری بگو 

  • Q. Moon
    9 May 23، 21:55
    Q. Moon
    سلام به روی ماهت ⁦( ꈍᴗꈍ)⁩

    والا من خودمم ترمیم معدل زدم.. ولی مثلا چون من فارغ التحصیلم و این مدت فقد تستی کار کردم، الان تشریحی خوندن برا امتحانات پیش رو یکم سخته برام :((
    ولی خب در کل این هم یه امتیازه برای آدم‌.. و مخصوصا که امسال کارنامه رو تاثیر قطعی میدن، من بشخصه ترجیح دادم تلاشمو بکنم برای بهتر کردن نمرات که شانسم بالاتر بره چون تاثیرش هم کم نیست توی نتیجه کنکور 
    ولی یه چیزی.. اگه احیانا میخوای برای ترمیم ثبت نام کنی، بهتره سریع‌تر اقدام کنی چون تا جایی که میدونم مهلت ثبت نام رو به اتمامه!!
    ولی هر کاری که میکنی، امیدوارم موفق بشی تو کنکورت و اون رشته‌هایی که دوست داری، شهر و دانشگاهی که خودت میخوای قبول بشی :) 3>
    منم رشتم تجربیه لاو ولی دونت ووری رقیب بحساب نمیایم کنکور زبانم برا من مهمتره ⁦(◠‿◕)⁩
  • Red
    9 May 23، 14:19
    Red

    سلام قشنگم چطوری طبق معمول اومدم خودم اولین نفر بخونم معمولا تو امتحانا نمیخونم ولی این یکی رو برا زنگ تفریحم شده میخونم راستی به نظرت برا شبه نهایی ریاضی چه کنم کل کتاب امتحان و من یه سری فصلا رو از ترم اول نخوندم به علاوه فصل آخرم معلممون درس نداد و ۳ روز براش وقت دارم به نظرت چه کنم ؟؟؟ و در آخربرای بار n قلم ات رو دوس میدارممم و اون فیزیک هم که متوقف کردی فک میکنم دو تا کاپل داشت نامجین و تهکوک کی قرار استارت بخوره؟ مشتاقم براش 

    امیدوارم سرت خلوت بشه بتونی دوباره بنویسی (:

  • Q. Moon
    9 May 23، 14:41
    Q. Moon
    سلام شنل قرمزی من چطوری تو لاولی؟ :)
    بخون بخون گوشت بشه به تنت مادر (T^T)
    والا من خودمم یه ماهه دارم برنامه میچینم درس بخونم.. ولی هنوز درس خوندنو شروع نکردم هی فقط برنامه میچینم :)))
    ولی.. حالا نمیدونم معلم تو چطوری امتحان میگیره.. اما من خودم برای امتحانای ریاضی کلا بیخیال برنامه چیدن و اینکه چند روز وقت دارم و اینا میشدم.
    کتابو میذاشتم جلوم با یه عالمه برگه، همه سوالای کتابو از اول تا آخر انقدر حل میکردم تا دستم از مچ کنده شه بیفته.. چون تهش معلم هر سوالی بخواد بیاره یه جوری کج و کوله ش کنی میشه همون یه مدل از سوالای کتاب!!
    حالا دیگه هر کاری میخوای بکنی، امیدوارم تو امتحانت موفق باشی بیبی 3>
    ای جانم.. من برای بار n × 100000ام ازت ممنونم که انقدر به کارم ارزش میدی T^T
    ای وای :)) یعنی من انقدر شرمنده م.. انقدر شرمنده م سر اون فیک که دیگه نمیدونم خودمو تو کدوم چاه بندازم از شرمندگی!!
    اگه میدونستم اون فیک انقدر طرفدار و خواننده داشته از همون اول نمیذاشتم کار به اینجا بکشه شده میمردم هم آپش رو متوقف نمیکردم :)
    ایشالا که بتونم یه کاری تحویل بدم که ارزش صبوری قشنگتون رو داشته باشه 3> (^-^)
  • زن نامجون
    7 May 23، 00:04
    زن نامجون

    سلامممم نمیدونم فیلم ( مسائل بزرگسالان جوان) رو دیدی یا ندیدی ولی برو ببینش کره ای سینماییه. 

    هر وقت دیدیش یا اگه قبل این که من بگم دیده بودیش یه فیک مثل همین فیلم با 

    جونگکوکو تهیونگ درست کند ولی تو این داستان تهیونگ دختر نقش اصلیو حامله کنه 

    و جونگکوک و تهیونگ با همدیگه دوست باشن 

    حالا فیلمرو ببینن تا بعد برات توضیح کامل رو بدم 

    بوس بوس 

     

     

  • Q. Moon
    7 May 23، 00:51
    Q. Moon
    اوووووه اوضاع یکم خطرناک شد😯😯
    راستش امتحانا قراره بزودی منو بکشن زیر خودشون 😔
    ولی بعد از اونا ی نگاهی بهش میندازم
    مرسی که معرفی کردی✨
    بوس به خودتتتتتتتتت 3>
  • Red
    6 May 23، 20:59
    Red

    یسسسس اولین دانلود برا خودمه و بس تا حالا پیش نیومده بود ولی دوستان بدونید من قرار زودتر از همتون به خوندنش بسی حال کنم ( خلاصه که باید پوز میدادم لبخند خبیثانه )

  • Q. Moon
    7 May 23، 00:52
    Q. Moon
    😂😂اره خوب پز بده تا الان تنها ریدر فعالش خودتی لاولی❤️✨
  • •𝐍𝐚𝐦𝐣𝐢𝐧 𝐀𝐧𝐝 𝐒𝐨𝐩𝐞 𝐃𝐚𝐮𝐠𝐡𝐭𝐞𝐫, 𝐀 𝐅*𝐜𝐤𝐢𝐧𝐠 𝐉𝐢𝐤𝐨𝐨𝐤 𝐒𝐡𝐢𝐩𝐩𝐞𝐫!!•
    4 May 23، 20:24
    •𝐍𝐚𝐦𝐣𝐢𝐧 𝐀𝐧𝐝 𝐒𝐨𝐩𝐞 𝐃𝐚𝐮𝐠𝐡𝐭𝐞𝐫, 𝐀 𝐅*𝐜𝐤𝐢𝐧𝐠 𝐉𝐢𝐤𝐨𝐨𝐤 𝐒𝐡𝐢𝐩𝐩𝐞𝐫!!•

    ببخشید نویسنده...وبت قسمت فالو نداره یا من پیداش نمیکنم؟! :")

  • Q. Moon
    4 May 23، 20:58
    Q. Moon
    سلام لاولی :)
    نه متاسفانه قالبم یکم مشکل داره هنوز نتونستم درستش کنم :(
    ولی اگه دوست داری فالو کنی :)) میتونی آدرسو کپی کنی و بعد این کارو بکنی:
    توی مرکز مدیریت وبلاگت.. از بخش «ارتباط» گزینه «وبلاگ‌هایی که دنبال میکنم» رو انتخاب کنی و اونجا دکمه سبز رنگی که برای اضافه کردن وبلاگ جدیده رو بزنی
    آدرسو که اونجا پیست کنی، به لیست فالو شده هات اضافه میشم :))
  • زن نامجون
    4 May 23، 16:15
    زن نامجون

    جونننن بینیتو عمل کردییی ؟ 

    مبارکههههههههههههههههههه . 

    از همون موقع ای که بیان به فاک رفته بود میومدم سایت ددی رو چک میکردم 

    که ببینم میاد بالا یا نه همش استرس داشتم اگه نیاد بالا چه گوهی بخورم ...

  • Q. Moon
    4 May 23، 16:43
    Q. Moon
    مرسییییی :)) 
    وای منم با این حالم هی چک میکردم پدرم درومد
    لامصب بدون هشدار قبلی از 7زاویه جغرافیایی ب فاک داد ⁦ಠ_ಠ⁩
  • RM. kiute.ARMY
    1 May 23، 13:14
    RM. kiute.ARMY

    عی من قربون مماخت که😂

    بینی نو مبارک باشهههه😂😂 شیرینی میقام یالا😔

    نمیخواد زیاد خرج کنی ها! یه عکس نود کوچوووولو هم بدی به مولا قسم راضی ام😔

  • Q. Moon
    1 May 23، 14:19
    Q. Moon
    دعا کن زنده از این چند روز در برم.. نود بازار راه میندازم😂😂
  • Red
    1 May 23، 09:12
    Red

    راستی من خودمم دست به قلمم فقط وقت ندارم یه فیک کامل بنویسم ولی به نظرم یه نظری بذار تو دنیای واقعی سر یه چیزی بحث .سو تفاهم یا دعوا بشه اینطوری نامجون براش قفل میمونه که طرف کیه چون یونگی نمیتونه دیگه بگه کیه بازم نظر خودت  خلاصه که جز رایترای مورد علاقه امی کار داشتی بگو(لبخند دندون نما )و برام دعا کنید دیشب تا صبح فیزیک خوندم برا شبه نهایی امید وارم اوکی باشه 

    و نکته آخر بعضی موقع میشه همینطوری بیام پیام بدم زیبا ؟

  • Q. Moon
    1 May 23، 10:52
    Q. Moon
    منم بخاطر درسام اصلا وقت نمی‌کردم ولی بعد دیدم کنکور و اینا خیلی داره از نظر روانی بهم فشار میاره.. برا همین دیگه هر روز ی تایمی برا نوشتن میذارم ک استراحت شه برام :)
    اوه لاولی‌.. دوست داشتم از ایده‌ت استفاده کنم ولی راستش کامل نوشتمش :( من برای اینکه یهو وسطش مشکلی پیش نیاد ولی کارامو فول میکنم بعد آپشو شروع.. ولی ممنون برای ایده قشنگت اگه اجازه بدی بعدا برای کارای بعدیم ایتفاده کنم :) 3>
    موفق باشیییییییییییی.. تو میتونی لاو، فایتینگ💙✨
    البته البته.. من بسیار هم خوشحال میشم پیامای قشنگتو ببینم :)
    فقط این چند روز بخاطر عمل نمیتونم زود ب زود جواب بدم ولی مطمئن باش ب محض ایتکه بتونم حرف میزنیم :)
  • Red
    1 May 23، 05:37
    Red

    دارم ۵صبح میخوانمش و واقعا عالی از همه نظر عاشق قلمتم دختر بشددددت

    راستی میخواستم ازت بخوام که اگه فن آرت مشابه دیدی برا جیکوک هم بذاری البته مشابه هم نبود اشکال نداره گوگولی 

    راستی اگه دوست داری یه بار طنز هم بنویس 

    و اینکه من از همون اول سایت دارم دنبالت میکنم فقط زیاد نمیشد بیام و پیام بدم کنکوری ام و فک کنم تو هم هستی نه ؟ راستی تولد دماغ تو مباررررک و در آخر من آدم بی احساسی نیستم فقط نمیتونم استیکر بفرستم اینجا 

    بایییییی

  • Q. Moon
    1 May 23، 07:20
    Q. Moon
    عررررر مرسیییی لاولییی :)) 
    حقیقتش خودمم خیلی گشتم ولی متاسفانه پیدا نکردم و مخصوصا ک فیلترشکنم هم وصل نمیشه یکم سخته پیدا کردنش
    اما به محض پیدا کردن اضافه میکنم ؛)
    ابن کارم خیلی دوست دارم امتحان کنم ولی راستش اصلا تو طنز خوب نیستم😅
    کنکور پدر همه رو در آورده 😔😔
    مرسی بیبییییی همین ک حمایت میکنی خودش ی دنیا ارزشه 💙✨
  • RM. kiute.ARMY
    30 April 23، 22:44
    RM. kiute.ARMY

    شما صاحب تایپی بانو😔

    قربون ذوقت بشم عمر هیونگگگگگگT^T

  • Q. Moon
    30 April 23، 23:10
    Q. Moon
    ای جان بیشتر :)
    ددی حدس بزن کی امروز بینیش رو عمل کرده و الان در فاکدآپ ترین اوضاع زندگیش به سر میبره😂😂
  • عمه ی ساداتتتتتت بی قرارهههههههههه
    29 April 23، 21:57
    عمه ی ساداتتتتتت بی قرارهههههههههه

    خسته نباشی مای کویین:)

  • Q. Moon
    29 April 23، 22:01
    Q. Moon
    تنک یو مای هوپ :))
  • RM. kiute.ARMY
    29 April 23، 21:53
    RM. kiute.ARMY

    اوووووووووووووو یححححححححححححححححح!!!!!!!!!

    این تایپمهههههههه!!!!!

  • Q. Moon
    29 April 23، 22:00
    Q. Moon
    ای جاااانننننننن!!
    میشه منم تایپت باشم؟ :))
    ذوق مرگ شدم با دیدن کامنتت هیونگ (T^T)
  • زن نامجون
    29 April 23، 00:04
    زن نامجون

    نگران نباش من حتی در سال یه استریتم بردی ول کنت نیستم >>>>>>

     

  • Q. Moon
    29 April 23، 05:58
    Q. Moon
    تا باشه از این اتصالی ها :))) 💙✨
  • عمه ی ساداتتتتتت بی قرارهههههههههه
    28 April 23، 23:03
    عمه ی ساداتتتتتت بی قرارهههههههههه

    نامگی دارههه؟

    یس یس.

    (اشکال نداره من همچنان منتظر سپ و جینکوک میمونم)

    (تهشم تهکوک و سپ فقط شیپ میکنم)

    پ.ن: کاور چه خوبههههههه

  • Q. Moon
    29 April 23، 05:57
    Q. Moon
    من عاشق سپممممممممم 
    ولی هنوز هیچ کار سپ نزدیک ب فولی ندارم :( 
    پ.ن: کلشو بخاطر کاور نوشتم :) 
  • زن نامجون
    28 April 23، 20:29
    زن نامجون

    دقت کردی وقتی نویسنده ها مینویسن +18 ولی همه -18 سال میخونتشون ؟ 

    😂 .

     

    به به  چه کاور زیبایی ولی حیف فقط با استریت میرم تو حس ولی خیلی کمو بیش شیپ اعضا رو میخونم ...

  • Q. Moon
    28 April 23، 20:59
    Q. Moon
    اتفاقا همین الان دارم یه پست جدید میزنم که زیر قسمت محدودیت سنیش تاکید کردم زیر سن قانونی نخونین
    ولی من عکه میدونم همه کسایی که میخونن، زیر 18ان و احتمالا یه &$@)$* (فحش رکیک سانسور شده)ای میره ریپورتش میکنه ://

    کل فیک رو به خاطر همین دو تا فن آرت کشیدم :))
    ای بابا.. حیف شد که :( ولی من کلا همه چی مینویسم و باز هم کار استریت در پیش دارم
    پس لطفا این نویسنده حقیر رو از حمایت کیوت و تراژدی پسندت محروم نکن (^-^) 3>
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Made By Farhan