Cialand

[Querencia of Diamonds]
Q. Moon
Q. Moon Saturday, 24 August 2024، 11:16 AM

چالش یک هفته‌ای نویسندگی با ایده‌های نصفه شبی جاک🥂

 

Jikook Heaven

 

نوبتی هم باشه نوبت میرسه به چالش باحال و سرگرم‌کننده جاک (از نویسندگان خفن فضایی‌ها! چنل تلگرامش هم این لینک آبی‌ایه بالاست اگه دوست داشتین سر بزنین ;>)

 

بریم که داشته باشیم ^^

 

 

روز اول

-> با این سه کلمه یه ایمجین‌‌ یا اگر خواستین سناریو درباره شیپی که دوست دارین بنویسین:
زیتون - تمساح - مهیج

 

شروع خفنی برای چالش بود... جدی جدی چالش بود :>

خب، بریم برای جواب (که ساعت 2 شب درحالی املت درست کردن برای خود دائم‌الگرسنه‌م نوشتم.. دیگه خوبه یا بده به بزرگی خودتون ببخشید T^T)

 

KIMs & the Magic Olive

 

 

روز دوم

-> بدترین کاوری که واسه فیک‌هاتون داشتین کدوم بوده و چرا به نظرتون؟

 

در جواب این باید بی‌بروبرگرد بگم کاور وانشات [بادیگارد] =>

دقیق نمیدونم مشکلم باش چیه... شاید همه چیش!

تنها چیز خوبش هات بودن نامجونشه T~T

جالبه که وقتی درستش کرده بودم فکر میکردم خیلی خوبه ولی الان خیلی باید جلوی خودمو بگیرم که هر سری دارم چنل و وبلاگو آپدیت میکنم نرم اینو از صحنه روزگار محو کنم T^T

اولین مشکلم باش اینه که فونت‌هاش نه به هم میان نه به عکس!

استیکرایی که توش به‌کار بردم کاملا به همه چیز بی‌ربطه و فقط برای خالی نبودن صفحه گذاشتمشون!

تنها چیزی که توش خوب رعایت کردم ترکیب رنگ‌ها بوده...

(به اشاره یکی از دوستان، شاید اگه نامجون انقدر توش محو نبود هم بهتر بود :>)

یه چیز دیگه هم که توی جوابم بی‌تاثیر نبوده اینه که... درسته از اون اول تا حالا سبک کاورهام خیلی تغییرات داشته؛ ولی این یکی حتی به سبک کارهای اونموقع هم نمیخوره T^T

خلاصه که... خدارو چه دیدین؟ شاید یه روز عوض شه U_U

 

 

روز سوم

-> بزرگترین نقاط قوت و ضعفتون در نوشتن از نظر خودتون چیه؟

 

این سوال بی‌رحمانه -ولی ضروری- یادآوری کرد که هنوز چقدر جای کار دارم تا نویسنده بهتری شم :>

 

بذارین اول از نقاط قوت شروع کنم ^^

 

به‌نظرم توی توصیف کردن فضاها خوبم (دست‌کم توی بعضی از کارها)

مخصوصا فکر میکنم فضای [لاوسیک] و بازی اسپای توی [لول آپ] رو خوب تونستم برای خواننده‌ها تصویرسازی کنم~

قلمم خیلی چیز تاپی نیست، معمولیه ولی خودم دوستش دارم؛ البته منظورم این نیست که روش کار نمیکنم تا بهترش کنم.. فقط به‌نظرم از نقطه صفر شروع، یکم بالاتره و برام خوشاینده ^^

چیز دیگه‌ای که به‌نظر خودم قوت کارم محسوب میشه اینه که معمولا سناریوها رو خوب میچینم

بله میخوام #نارسیسیا رو برگردونم و بگم از سناریونویسی خودم مخصوصا توی کارهای [مانهوای خالی] و [کینگکارد] راضی‌ام U^U

و البته کار جدیدا~

 

و اما نقاط فوق مهم ضعف:

اولین مشکلم اینه که دایره لغتم خیلی وقته بسته مونده. به‌خاطر همین خیلی چیزهای تکراری استفاده میکنم. خودم میدونم به‌خاطر اینه که خیلی وقته درست حسابی کتاب نخوندم که البته شروع کردم به دوباره خوندن و امیدوارم به زودی بتونم این رو از لیست نقاط ضعف حذف کنم :>

مورد بعدی، شخصیت‌پردازیمه.
با اینکه روی کارکترها، ظاهرشون، رفتار و گذشتشون کار میکنم (معمولا حتی اگه توی داستان لازم نباشه هم برای شخصیت‌ها گذشته‌ای در نظر میگیرم و...) ولی بازم تعداد جاهایی که بعضی از کارکترهام رفتار غیرمعقول داشتن از حد قابل بخشش برای خودم بالاتره که باید روش کار کنم!

و آخرین مورد، عاشقانه نوشتنمه.
به‌نظر خودم توی بیان احساسات کارکترها ضعیفم. احتمالا این بزرگترین نقطه ضعف کارم باشه و مخصوصا که این مورد توی عاشقانه نوشتنم خیلی پررنگ‌تر به چشم میاد -درواقع تو ذوق میزنه~

 

 

 

روز چهارم

-> با عکس هایی که توی این ‌>تلگراف<‌ هست، یه سناریوی لزبین با حضور تمام اعضای BTS بنویسید.

 

وای، خب باید اعتراف کنم اینو ده بار نوشتم و هزارتا سناریو مختلف عوض کردم تا به ساده‌ترین چیز ممکن رسیدم که بالاخره ازش راضی بودم :>

عکس‌هایی که جاک توی تلگراف گذاشته بود توی خود فایل زیر هست، برای خوندن روش کلیک کنید ^^

 

Brand New Skies

 

 

روز پنجم

-> با استفاده از متن یکی از آهنگ‌های Who/ Be Mine/ 3D/ SEVEN، یه نامه عاشقانه از جانب یکی از طرف‌های شیپ موردعلاقه‌تون به طرف دیگه‌ش بنویسین.

 

اینو خیلیییییی دوست داشتم T~T

اینم بگم که از اونجایی که من رسما همه چیز شیپرم :>

و همینطور عاشق 3D ^^

بریم که یکم تهکوک گودو داشته باشیم؟!

 

I Wanna See You in 3D

 

 

روز ششم

-> یکی از کارهاتون رو به انتخاب خودتون نقد کنید. میتونید نقدی که دیگران بیشتر به کارتون نشون دادن رو هم بگین.

 

خب خب، برای جواب دادن این رفتم یه نگاهی به لیست کارهایی که تا الان منتشر کردم انداختم و چندتایی رو دوباره خوندم تا یکی رو برای جواب دادن انتخاب کنم.

درنهایت به دوتا فینالیست رسیدم: [قربانی] و [من نکشتمش] که اولی رو انتخاب کردم :>

 

قبل از اینکه بریم سراغ جواب خودم، دوست دارم بگم که دوتا از نقدهای موردعلاقه خودم که ریدرها گفتنش، درباره فیکشن [تنها رهاشده] بوده توی سایت فضایی‌ها که میتونین توی بخش کامنت‌های [این پست] پیداشون کنید ^^

 

خب، حالا نقد خودم از قربانی :>

 

-> اول از همه اینکه کار به خوبی ویرایش نشده بود؛ این موضوع وقتی امروز دوباره داشتم میخوندمش حسابی تو چشم و ذوقم زد.

هم اشتباهات تایپی زیادی داشتم (مثل "گوش‌های از کلیسا" به جای "گوشه‌ای از کلیسا")

هم ترکیبات عجیب غریب بی‌معنی نوشته بودم که مشخصه ذهنم موقع نوشتن جای دیگه بودم و نمیفهمیدم دارم چی میگم :/ (مثل "از روی زمین افتاد" لایک... برو وات د فاک؟!؟!؟!)

 

-> موقع خوندن کارهای قدیمی‌تر به یه جیزی هم دقت کردم؛ قبلا قلم قوی‌تری نسبت به الان داشتم!

یکم حس پسرفت بهم داد این موضوع T~T ولی الان بهتر میدونم موقع نوشتن به چه چیزهایی بیشتر دقت کنم...

 

-> یکی از مشکلات قربانی این بود که جمله‌بندی‌هام توش خیلی یکنواخت بود. انگار هر پاراگراف یه فرمول ثابت داشت که خسته‌کننده‌ش میکرد یجورایی.

بعد یهو یه‌جایی (اون بخشی که مربوط به تفکرات یونگی و نقشه‌ش برای زمین بود) اون فرمول عوض شده بود؛ آرایه‌های ریز ولی بیشتر داشت و بیشتر سمت‌وسوی ادبی گرفته بود.

خود اون قسمت به تنهایی خوب بود از نظر قلم... ولی خب در ترکیب با قسمت‌های قبلی نوشته، انگار به اونجا تعلق نداشت.

 

-> قسمت‌هایی که مربوط به احساسات جیمین بود رو توی نوشتنشون کم‌کاری کرده بودم متاسفانه.

یادمه اون زمان که مینوشتم به‌نظرم خوب و به‌اندازه بود. ولی حالا که دوباره خوندم متوجه شدم که از دید یه خواننده، کافی نبودن و شاید باید بیشتر روشون مانوور میدادم و همه چیزهایی که توی ذهنم بود و خودم از دید جیمین حس و تجربه میکردم رو مینوشتم!

 

-> و به‌عنوان آخرین مورد، فک میکنم که بهتر میشد اگه به‌جای جا دادن همه افکار و احساسات جیمین در نیمه اول، و اختصاص دادن بخش دوم به افکار و احساسات شیطان، اونها رو در کل کار پخش و با هم ترکیب میکردم~

 

اما مثل همیشه از موضوع راضی‌ام U^U

 

اگه شما هم نقدی درباره این کار یا کارهای دیگه دارین، خوشحال میشم بدونم ^^ 3>

 

 

روز هفتم

-> بخشی از اولین نوشته هاتون که زیاد دوست ندارین پخشش کنین رو بذارین. اجباری نیست قطعا، فقط اینکه همه مون پیشرفت های زیادی داشتیم و چیز خجالت آوری وجود نداره!

 

هعییییی خدا.. چی بگم؟

میدونستم بالاخره اون روز شم میرسه که مجبور به اعتراف به این تباهی شم T~T

جاک، گفتی چیز خجالت‌آوری وجود نداره ولی من الان دارم از خجالت قهقهه میزنم این پشت :>

خیلی خب، مرگ یه بار شیون هم یه بار

سریع میگمش تموم شه بره T^T

اعتراف میکنم که قبلا -دوره نیوآرمی بودنم- یه فن‌پیج داشتم و خب... فکر کنم بقیه‌ش رو خودتون حدس بزنین => ایمجین مینوشتم اونجا

خوشبختانه وقتی برای جواب دادن به این رفتم یه سری بهش بزنم، فهمیدم که گویا سری آخر تقریبا همه چیز رو پاک کردم و تنها چیزی که مونده، دو پارت از یه چندشاتیه که الان میخوام شروعش رو به‌عنوان جواب چالش براتون بذارم *اموجی خزنده به سوی افق با صورت گوجه‌ای*

پیج روی یه گوشی دیگه و با یه ایمیلی بود که الان به لقاءالله پیوستن، وگرنه کلا دیلیتش میکردم... شاید هم نه...

یعنی... انکار نمیکنم که ازش خجالت میکشم ولی اونم یه بخشی از تجربه نویسندگیمه، نه؟ :>

البته وقتی داشتم به چندشاتی‌هایی که اونجا گذاشته بودم فکر میکردم، داستان‌ها خوب بودن، انتخاب‌هام غلط!

پس شاید همون سناریوها رو تا جایی که یادمه بازنویسی کنم ^^

مثل وانشات [زیر پشمک‌های نارنجی]... اون اولین وانشاتی بود که توی فن‌پیج گذاشتم و چندوقت پیش، بازنویسیش کردم

خب خب، داستان‌سرایی بسه دیگه؛ بریم سراغ مایه‌آبروریزی اصلی T^T

 

Sasaeng Fan - Part 1

 

و بدین سان پایان چالش رو اعلام میدارم :>

خب، من چون این مدت زیاد تلگرام فعال نبودم، آخر از همه این رو تمام کردم -بقیه یه ماهی میشه که کاملش کردن T^T

ولی خبر خوب اینه که الان دیگه توی وبلاگ از چالش‌ها عقب نیستیم و بعدی رو که شروع کنیم، روزانه با همدیگه پیش میریم ^^ 3>

 

تا چالش بعدی، پرپل یو و *بغل روحی*

3> ~(^-^~)

 

سوی کویینی سوی کویینی سوی کویینی سوی کویینی سوی کویینی سوی کویینی سوی کویینی سوی کویینی سوی کویینی
🌊آخرین کامنت‌ها :
Tags :
این پایین ۹ کامنت هست💬
  • سوی کویینی
    24 September 24، 10:16
    سوی کویینی

    همه تو خونه جینو زنش جمع شدن:

    _دیمینی یه دگیگه بیا(جیمینی یه دقیقه بیا+در گوشی حرف زدن)

    همه گوشاشونو تیز میکنن:

    اون چیزی که تو ذهن‌شون میگذره:

    شی‌آه،لونا،جین و زن جین:آخی.دارن فکر میکنن چی بازی کنن

    هوبی:آخ‌جون یه گندکاری جدید.منم برم پیش‌شون؟

    نامجون:جان هرکی دوست دارین فقط بشینین.از اون دفعه هنوز موهام داره میریزه

    یونگی:خدایا چقد کیوتن.برم فشارشون بدم خوانواده‌شون شاکی میشن؟

    کوکی:آخ جون بازیییییی :`)))))))

    تهیونگ و جیمینی که میرن همه شکلاتاشونو میارن از مهمونا پذیرایی کنن:

     

    همیشه که بچه‌ها گندکاری نمبکنن🤓

  • Q. Moon
    25 September 24، 20:35
    Q. Moon
    هعی... داری با این سناریوها باعث میشی دلم بچه بخواد T^T
    تازه هم اتاقیمم داره با ویدیوهای گربه ش یادم میاره که چقدر همیشه دلم گربه میخواسته و میخواد ولی میترسم داشته باشم :>
    حالا هی دل منو آب کنینننننننن T~T
  • سوی کویینی
    21 September 24، 21:11
    سوی کویینی

    نامهوپی که قبول کردن یه روز مراقب این دوتا باشن و ما نامجونی رو داریم که از دست این سه تا میخواد سر به بیابون بزاره😅

    یا با هم برن مهد کودک و کله معلم مهد رو بکنن :`))

    یا مثلا میخوان واسه لونا و شی‌آه یا جینو زنش کیک درست کنن و کل آشپزخونه رو آردی میکنن.به علاوه اینکه با اون دستا و پاهای کوچولوشون وسط اون آردا دنبال هم میدون و بازی میکنن :`)))))))))

  • Q. Moon
    22 September 24، 20:19
    Q. Moon
    = نامهوپی که بلافاصله از تمام تصمیمات زندگیشون منصرف شدن😔😂😂
    وای وای، کیک درست کردن بچه‌ها رومخ‌ترین و درعین‌حال کیوت‌ترین پروسه تو کل دنیاست🥲🥲🥲
    همه جا رو به شکل بانمکی به گند میکشن، هیچ کیکی تولید نمیشه و باید یه عالمه کثافتو از همه طرف خونه جمع کنی و خود اونا رو هم ببری حموم! ولی چون کیوته گاهی ارزششو داره🥹🥹🥹🥹🥹
  • سوی کویینی
    11 September 24، 07:58
    سوی کویینی

    یا مثلا:

    +ته‌ته...هق...تلا گلعه‌مو خلاب تلدی؟ (چرا قلعه‌مو خراب کردی؟ :)))

    _من حباشم نبود.ببشخیددددد (من حواسم نبود.ببخشید :)))

    + نوموخوام...هق...گهلم باهات (نمیخوام.قهرم باهات :))

    _...

    +...

    _دیمینی بلیم بشتنی بتولیم؟ (جیمینی بویم بستنی بخوریم؟)

    +آخ دون.بلیمممممم (آخ جون بریم + بغل :`)))))

     

    من مردم :`)))))

  • Q. Moon
    15 September 24، 14:08
    Q. Moon
    فکر کن تازه با هم قهرم میکنن بعد یکی میره منت‌کشی اون یکی که با بغل با هم آشتی کنن🥹😭😭✨️
  • سوی کویینی
    11 September 24، 07:53
    سوی کویینی

    یه چیزی اومد تو ذهنم خیلی خوب بود

    +ته‌ته دونم؟

    _...

    +گهر نتن دیدهههههه (قهر نکن دیگهههه :))

    _...میتای منو...هق...نالاحت تنی؟

    _پش تلا همه کاکائوای منو تولدی؟ (پس چرا همه کاکائوهای منو خوردی؟ :)))))

  • Q. Moon
    15 September 24، 14:08
    Q. Moon
    وای اره فکر کن سر خوراکی با هم دعواشون میشه
    مثلا لونا و شی‌آه بردنشون بیرون و مجبورن از همه چیز یه عالمه بخرن که این دوتا با هم دعوا و قهر نکنن😭😭😭😭
  • سوی کویینی
    2 September 24، 19:59
    سوی کویینی

    نه بابا.من فقط یه فیکشن خفن نامهوپ اومد تو ذهنم :`))))))

     

    +اونی،ته‌ته نمیزاره من عروشک خشی‌شو بدالم

    _دروخ میگه.من بهش دفتم اگه بهم شیر تاتاعو بده بهس میدم،ولی اون همه‌سو خود

    آبقند میخوامممممممممم :`))))))))

  • Q. Moon
    4 September 24، 00:41
    Q. Moon
    :>>

    یا فکر کن سر لگو با همدیگه دعوا میکنن چون هرکدومشون دقیقا یه لگوی سفید برای کامل کردن اسباب بازی خودشون کم دارن و فقط همون یدونه مونده T~T
    من مردم براشون خبببببببببببببببببببب!!
  • سوی کویینی
    1 September 24، 22:06
    سوی کویینی

    من الان اون وانشات از رو کامل خوندم

    و شت،نامهوپپپپپپپپپپپ

    تاحالا نامهوپ ننوشته بودییییییییی

    من نامهوپ شیپر نبودم ولی الان چند روزه عجیب قفلی زدم روش :`))))))))

    و اون وانشات خیلی قشنگ بود

    کوکی دست‌پاچلفتی:

    یونگی مهربون:

    جین بابای تهیونگ:

    جیمین داداش کوچیکه لونا:

    اصن اوفففففف.ولی خیلی خوب میشد اگه ادامه داشت.واقعا قشنگ بود :`))))))))))

  • Q. Moon
    2 September 24، 16:58
    Q. Moon
    کدومو؟👀 چندتا وانشات داشت این چالش😬
    اهااا اون🫠
    اره، من همه چی شیپرم لیترالی باید انتظار هرچیزیو بین کارام داشته باشین😌💪
    چون نامهوپ قشنگ و گوگولیه🫠
    چند روز؟ پس باید مومنتی چیز خاصی دیده باشی، ها؟👀
    وای یکی بعد خوندنش تو تل یه چیزی گفت که من مردم براش بصبر🫠

    Tari: ته‌ته میخواد با جیمین دوست شه؟🥹
    Cia: تصورش کن. ته‌مین پنج ساله درحال دویدن دنبال توپ رنگی با پاهای کوچولوشون😭😭😭
    Tari: "الان نوبت منه ته ته، تو قبلا یه دور گل زدی!"

    خلاصه که من از تصورشون مردم و الان از سرزمین ارواح در خدمتتونم🥹🦋✨️

    حیییحححح هزار بار عوضش کردم تا بالاخره اینو پست کردم🫠 یجورایی هم واسه همین دیرتر از همه این چالشو تموم کردم😬
  • سوی کویینی
    1 September 24، 20:10
    سوی کویینی

    من فدات بشم که کویینی جونم :`)))))

  • Q. Moon
    2 September 24، 16:58
    Q. Moon
    دور از جونت بچه🫠✨️
  • سوی کویینی
    31 August 24، 22:01
    سوی کویینی

    منی که واقعا یه چالش پنج روزه نوشتم:

    میتونی تو تلگرام‌تم أین چالشو بزاری که بغیه نوینده‌هام برن؟ :`))))))

     

    روز اول:
    تاحالا شده کسی ایرادی از کارت بگیره که خیلی ناراحتت کنه؟اگه آره تعریف کن
    روز دوم:
    تاحالا شده کارای خودت رو با هم ترکیب کنی و یه چیز جدید در بیاری؟کدوم فیکشن؟
    روز سوم:
    از روی یه آهنگ ایرانی یه وانشات یا فیکشن بنویس
    روز چهارم:
    احساست راجع‌به نقش اصلی سه‌تا از شخصیت اصلیای فیکشنات رو بگو
    روز پنجم:
    فکر کن میتونی با شخصیتای مورد علاقت تو فیکشنات ملاقات داشته باشی،اما فقط سه‌تاشون.انتخابت کدومان؟

  • Q. Moon
    1 September 24، 19:10
    Q. Moon
    حییییییییییییح :>>
    پشمام خوشگلهههه
    البته روز سومش یکم زیادی سختههههه T~T
    ولی خوبه، چالشه دیگه :>

    راستش خودم چالش سپتامبر رو برای چنل آماده کرده بودم و میخواستم امشب بعد از سناریو-پارتی کوکی آپش کنم، ولی چون این کوتاه تره بذار اول بریم سراغ این ^^
    امشب برمیگردم یه پست براش میزنم :>
    ممنون برای زحمتت کوچولوی کویینی ^^ 3>
  • سوی کویینی
    29 August 24، 17:47
    سوی کویینی

    کرمم گرفته منم چالش بسازم😐😂

    آی نید عه اون موقع که منم مثل تو و جاک تو فضایی‌ها معروف شم :')))))

  • Q. Moon
    31 August 24، 11:03
    Q. Moon
    تا وقتی چیزی نفرستی که معروف نمیشی، پس دست به کار شو😌🫶
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Made By Farhan